رنگ برخاستن. [رَ ب َ ت َ ] ( مص مرکب ) رنگ پریدن. رنگ باختن. رنگ رفتن. رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن شود : مه چهره خراش شد از این دردرنگ از رخ آفتاب برخاست.علی خراسانی ( از بهار عجم ).