رنده کردن


معنی انگلیسی:
grate, shred

لغت نامه دهخدا

رنده کردن. [ رَ دَ / دِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رندیدن. تراشیدن. تراشیدن و رنده زدن چوب و فلزات را برای صاف و هموار کردن آنها. رنده کاری کردن. رجوع به رنده و رندیدن و رنده زدن و رنده کاری شود.

فرهنگ فارسی

رندیدن تراشیدن

مترادف ها

plane (فعل)
رنده کردن، صاف کردن، با رنده صاف کردن

grate (فعل)
ساییدن، ازردن، حبس کردن، رنده کردن، سابیدن، بزور ستاندن، با شبکه مجهز کردن، شبکه دار کردن، صدای خشن در اوردن

oblique (فعل)
رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن

bevel (فعل)
رنده کردن، اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن

shave (فعل)
رنده کردن، تراشیدن، صاف کردن، ستردن

chip (فعل)
رنده کردن، ورقه شدن

smoothen (فعل)
رنده کردن، صاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صافکاری کردن، صاف و صیقلی شدن

فارسی به عربی

حلاقة , رقاقة , طائرة , مسطار الزوایا , مشبک

پیشنهاد کاربران

از بن واژه رندیدن در زبان پهلوی می آید.
#رنده
واژه رنده از واژه *r�dati آریایی است.
این واژه در پارسی پهلویی randītan رندیتن بوده است.
و امروزه به ریخت رنده کاربرد دارد.
واژه rat به چم موش صحرایی از ریشه radanah پارسی و radati سانسکریت است. به چم جانداری که با دندان همه چیزی را خورد میکند.
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه در پارسی کاربرد رنده دارد اما در انگلیسی به موش های بزرگ و صحرایی گفته می شود.
واژه rat با واژه گان rodent. جاندار جونده و corrode خورنده و فاسد کننده. و ratty. موشوار وgrate همگی از ریشه رنده پارسی است
@iranarya
https://www. etymonline. com/word/rat#etymonline_v_3387
ایران سرزمین نیک زادگان

بپرس