رنح

لغت نامه دهخدا

رنح. [ رَ ] ( ع اِ ) دوران سر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دوار و سرگیجه. ( از اقرب الموارد ). دوار سر. ( ناظم الاطباء ). سرگیجه. ( شرح قاموس ). || پاره ای بر شکل عصفور از دماغ و جدا از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( شرح قاموس ). پاره ای است بشکل عصفور از مغز سر انسان و جدا از آن. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس