رنجک

لغت نامه دهخدا

رنجک. [ رَ ج َ ] ( هندی ، اِ ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است. ( از آنندراج ). || برق توپ آتشین. || طبق ظریف. ( ناظم الاطباء ).

واژه نامه بختیاریکا

( رُنجک ) چاقو مانندی مخصوص پوست گیری از بلوط یا قالی بافی

پیشنهاد کاربران

ابزاری شبیه چاقوی کوتاه که در انتهای تیغه آن یک نوک سوزن مانند دارد و برای قالیبافی بکار میرود
چاقوی مخصوص چیدن گیاهان کوچک وانگور همچنین ابزاری برای گرفتن پوست بلوط و بریدن نخ و قالی بافی و . . .
تیغه ای خمیده دارد وبا دسته چوبی یا عاج و شاخ ساخته می شود.
نسبت دسته به تیغه معمولا سه به یک تا چهار به یک است.
تیزی تیغه, کمان داخلی تیغه است.
ابزاری فلزی با نوک خمیده ودسته ای چوبی کوجک به اندازه قاشق که برای چیدن گیاهان خوراکی مثل بابونه و. . . کاربرد دارد

بپرس