رنجوری. [ رَ ] ( حامص مرکب ) بیماری.دردمندی. ضعف. ناتوانی. ( ناظم الاطباء ) : گفت پیغمبر که رنجوری به لاغ رنج آرد یا بمیرد چون چراغ.مولوی. || آزردگی. ( ناظم الاطباء ). دل آزردگی. || ملالت. غمگینی. اندوهگینی. دلگیری : اگر امید رنجوری نمایدز نومیدی بسی نومیدی آید.( ویس و رامین ).