رنجهای دراز ؛ رنجهای دیرپای :
غریوید بسیار و بردش نماز
بپرسیدش از رنجهای دراز.
فردوسی.
بشد از پس رنجهای دراز
به یکی جزیره رسیدند باز.
عنصری ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
همی از پس رنجهای دراز
به طرطانیوس اندرآمد فراز.
عنصری.
غریوید بسیار و بردش نماز
بپرسیدش از رنجهای دراز.
فردوسی.
بشد از پس رنجهای دراز
به یکی جزیره رسیدند باز.
عنصری ( از حاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ) .
همی از پس رنجهای دراز
به طرطانیوس اندرآمد فراز.
عنصری.