رنج کشیده و سختی دیده

جدول کلمات

دردمند

پیشنهاد کاربران

سنکوب
رنج آزموده
فرهنگ فارسی عمید
( صفت ) [قدیمی] ranj[']āz[e]mude رنج دیده؛ محنت کشیده؛ سختی دیده.

بپرس