رنبه. [رُم ْ / رَم ْ ب َ / ب ِ ] ( اِ ) موی زهار. ( برهان ) ( آنندراج ). رمکان. رنب. روم. رومه. ( برهان ) : آنگاه که من هجات گویم تو ریش کنی زن تو رنبه.لبیبی ( از آنندراج ).