رمیه
لغت نامه دهخدا
رمیة. [ رَ می ی َ ] ( ع اِ ) شکاربه تیر افکنده ، و منه الحدیث : یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة؛ یعنی در دین درآمدند و زود ازآن برون شدند و اثری از دین ندارند چنانکه تیر در صید نشست و صاف از آن بیرون رفت و به چیزی از آن صید آلوده نگشت. ( منتهی الارب ). شکار به تیر افکنده خواه نر باشد خواه ماده ، و یقال : «بئس الرمیة الارنب »؛ ای بئس الصید مما یرمی الارانب. ج ، رَمایا. ( از اقرب الموارد ). || زیادت. فزونی. ( از متن اللغة ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید