رمیه

لغت نامه دهخدا

( رمیة ) رمیة. [ رَم ْ ی َ ] ( ع اِ ) یک بار انداختن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). یک بارتیر انداختن. ( ناظم الاطباء ). || یک پرتاب تیر و مانند آن ، و قولهم : رمیة مِن غیر رام ؛ در امری گویند که ناگاه رسد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رُب َّ رمیة مِن غیر رام ؛ ای رُب َّ رمیة مصیبة من رام مخطی ٔ، و این مثلی است در مورد کسی که کاری را درست انجام دهد و حال آنکه عادت وی خطا کردن باشد. ( از اقرب الموارد ) : اعیان درگاه را این حدیث سخیف نمود و لکن رمیة من غیر رام افتاد. ( تاریخ بیهقی ).

رمیة. [ رَ می ی َ ] ( ع اِ ) شکاربه تیر افکنده ، و منه الحدیث : یمرقون من الدین کما یمرق السهم من الرمیة؛ یعنی در دین درآمدند و زود ازآن برون شدند و اثری از دین ندارند چنانکه تیر در صید نشست و صاف از آن بیرون رفت و به چیزی از آن صید آلوده نگشت. ( منتهی الارب ). شکار به تیر افکنده خواه نر باشد خواه ماده ، و یقال : «بئس الرمیة الارنب »؛ ای بئس الصید مما یرمی الارانب. ج ، رَمایا. ( از اقرب الموارد ). || زیادت. فزونی. ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

شکار بتیر افکنده زیادت فزونی

پیشنهاد کاربران

بپرس