اولین پادشاه: تولد یک امپراتوری ( انگلیسی: The First King: Birth of an Empire ) در بریتانیا رموس و رمولوس:اولین پادشاه یک درام تاریخی درام ( فیلم و تلویزیون ) به کارگردانی ماتئو روور است. آلساندرو بورگی و آلسیو لاپیس در این فیلم بازی می کنند.
در لاتیوم قدیم در سال ۷۵۳ پیش از میلاد، یک سیل ناگهانی باعث می شود که دو برادر رومولوس و رموس به عنوان برده در پادشاهی آلبا لونگا اسیر شوند. آنها قادر به شورش هستند و زندانیان دیگر لاتین ها و سابین ها را آزاد می کنند و کاهن وستا ساتنی را به عنوان گروگان به عنوان گروگان می گیرند که آتش مقدس را با خود حمل می کند. در درگیری رومولوس مجروح، رموس در نهایت رهبر لاتین ها را می کشد و رهبر جدید قبیله می شود.
این گروه با یک قبیله جنگجو روبرو می شوند و آنها را شکست می دهند و رموس توسط مردم بازمانده از pagus به پادشاهی منصوب می شود. در طی یک قربانی، ساتنی پیش بینی می کند که یکی از دو برادر به پادشاهی بزرگ تبدیل می شود و امپراتوری بزرگتر از آنچه تصور می شود بسازد، اما برای انجام این کار باید برادر دیگر را بکشد. قبیله تصور می کنند که این پیشگویی به این معنی است که رومولوس به خاطر عظمت برادرش خواهد مرد.
رموس از پذیرش دستور الهی که او را ملزم به کشتن برادرش می کند، امتناع می ورزد. او آتش مقدس وستا را خاموش می کند، کاهن پیری را می کشد و ساتنی را در وسط جنگلی بی پناه می گذارد. رموس با بازگشت به pagus همه ساکنان را به بردگان تنزل می دهد. رومولوس سلامتی خود را به دست می آورد و با رموس در مورد اعمالش رو در رو می شود. رموس پشیمان به سراغ ساتنی می رود که در حین مرگ بر اثر حمله حیوانات وحشی به او می گوید که امان دادن به رومولوس اکنون به این معنی است که این رموس است که به دست رومولوس خواهد مرد.
رومولوس قادر است آتش مقدس را دوباره روشن کند و رهبر جدید pagus شود. او زن جوانی را مأمور مراقبت از آتش می کند تا روشن بماند و بدین وسیله اولین باکره های وستال را بنیان گذاری می کند. رموس در تلاش برای فرار از پیشگویی، با گروهی از مردان به سمت تیبر می رود، اما سواره نظام پادشاهی آلبا لونگا به او حمله می کند و تنها توسط قبیله رومولوس نجات می یابد. سپس رموس مالکیت و رهبری این قبیله را برای خود ادعا می کند و با تهدید به خاموش کردن شعله مقدس با برادرش درگیر می شود. رموس برادرش را وادار می کند که او را بکشد تا پیشگویی محقق شود. در بستر مرگ با برادرش صلح می کند، او را به عنوان پادشاه خود می شناسد و به او می گوید که در آن سوی رودخانه شهری ایجاد کند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر لاتیوم قدیم در سال ۷۵۳ پیش از میلاد، یک سیل ناگهانی باعث می شود که دو برادر رومولوس و رموس به عنوان برده در پادشاهی آلبا لونگا اسیر شوند. آنها قادر به شورش هستند و زندانیان دیگر لاتین ها و سابین ها را آزاد می کنند و کاهن وستا ساتنی را به عنوان گروگان به عنوان گروگان می گیرند که آتش مقدس را با خود حمل می کند. در درگیری رومولوس مجروح، رموس در نهایت رهبر لاتین ها را می کشد و رهبر جدید قبیله می شود.
این گروه با یک قبیله جنگجو روبرو می شوند و آنها را شکست می دهند و رموس توسط مردم بازمانده از pagus به پادشاهی منصوب می شود. در طی یک قربانی، ساتنی پیش بینی می کند که یکی از دو برادر به پادشاهی بزرگ تبدیل می شود و امپراتوری بزرگتر از آنچه تصور می شود بسازد، اما برای انجام این کار باید برادر دیگر را بکشد. قبیله تصور می کنند که این پیشگویی به این معنی است که رومولوس به خاطر عظمت برادرش خواهد مرد.
رموس از پذیرش دستور الهی که او را ملزم به کشتن برادرش می کند، امتناع می ورزد. او آتش مقدس وستا را خاموش می کند، کاهن پیری را می کشد و ساتنی را در وسط جنگلی بی پناه می گذارد. رموس با بازگشت به pagus همه ساکنان را به بردگان تنزل می دهد. رومولوس سلامتی خود را به دست می آورد و با رموس در مورد اعمالش رو در رو می شود. رموس پشیمان به سراغ ساتنی می رود که در حین مرگ بر اثر حمله حیوانات وحشی به او می گوید که امان دادن به رومولوس اکنون به این معنی است که این رموس است که به دست رومولوس خواهد مرد.
رومولوس قادر است آتش مقدس را دوباره روشن کند و رهبر جدید pagus شود. او زن جوانی را مأمور مراقبت از آتش می کند تا روشن بماند و بدین وسیله اولین باکره های وستال را بنیان گذاری می کند. رموس در تلاش برای فرار از پیشگویی، با گروهی از مردان به سمت تیبر می رود، اما سواره نظام پادشاهی آلبا لونگا به او حمله می کند و تنها توسط قبیله رومولوس نجات می یابد. سپس رموس مالکیت و رهبری این قبیله را برای خود ادعا می کند و با تهدید به خاموش کردن شعله مقدس با برادرش درگیر می شود. رموس برادرش را وادار می کند که او را بکشد تا پیشگویی محقق شود. در بستر مرگ با برادرش صلح می کند، او را به عنوان پادشاه خود می شناسد و به او می گوید که در آن سوی رودخانه شهری ایجاد کند.
