رمم. [ رِ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ رِمّة. ( اقرب الموارد ). حبل رمم ؛ رسن کهنه و پوسیده. ( منتهی الارب ). رجوع به رمة شود.رمم. [ رُ م ُ ] ( ع ص ، اِ ) دختران زیرک. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغه ) .