رملة. [ رُ ل َ ] ( ع اِ ) خط سیاه. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خطوط سیاه بر پشت و رانهای غزال. ( از متن اللغة ). ج ، رُمَل ، اَرمال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ).
رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) شهر عظیمی است در فلسطین و قصبه آن اکنون خراب است. در اقلیم سوم واقع است بطول 55 درجه و یک سوم درجه. میان بیت المقدس و رملة بقدر هیجده روز راه است. روزگاری دارالملک سلیمان و داود بود و آنگاه که سلیمان بن عبدالملک به فلسطین لشکر کشید در رملة فرودآمد و آنجا را آبادان ساخت و قصور و مسجد بنا کرد. صلاح الدین یوسف بن ایوب به سال 583 هَ. ق. آن را از دست فرنگیان بیرون آورد و از خوف استیلاء مجدد صلیبیون آنجارا ویران کرد و تاکنون آثار خرابی برجاست و ابوالحسن علی بن محمد التهامی شاعر، در رثاء این شهر گوید:
أری الرملة البیضاء بعدک اظلمت
فدهری لیل لیس یفضی الی فجر.
( از معجم البلدان ).
شهری است در فلسطین. این شهر را به سال 716 م. سلیمان بن عبدالملک بنا کرد. جنگجویان صلیبی به سال 1099 م. آنجا را فتح کردند و سال 1298 م. کنیسه ای آنجا برپا بود و در روزگار ما تبدیل به مسجد جامع شده است. و جمعی از علما و صلحا بدان منسوبند. ( از انساب سمعانی ) ( از اعلام المنجد ). و رجوع به معجم البلدان و المنجد شود.رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) دهی است در سوریه در جبل سمعان. ( از اعلام المنجد ).
رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) سرزمینی است در ارض نجد ازآن بنی وبر. ( از معجم البلدان ).
رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) قریه ای در بحرین ازآن بنی عامر از فرزندان عبدالقیس. ( از معجم البلدان ).
رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) نام محله ای است به سرخس و جمعی بدانجا منسوب هستند و از جمله آنهاست شیخ عالم ابوالقاسم صاعدبن عمر الرملی که به سال 570 هَ. ق. درگذشته است. ( از معجم البلدان ) ( از انساب سمعانی ).
رملة. [ رَ ل َ ] ( اِخ ) محله ای بوده است خراب در بغداد در کنار دجله مقابل کرخ. ( از معجم البلدان ).
بیشتر بخوانید ...