رمعان

لغت نامه دهخدا

رمعان. [ رَ م َ ] ( ع مص ) جنبیدن از خشم. ( تاج المصادر بیهقی ). جنبیدن و لرزیدن سر بینی کسی از خشم یا چیز دیگر. ( منتهی الارب ). رمعان انف ؛ جنبیدن بینی از خشم و تکبر. ( از اقرب الموارد ). || اشاره کردن به دست. ( منتهی الارب ). اشارت کردن به دو دست. ( از اقرب الموارد ). || افشاندن سر را. ( از منتهی الارب ). حرکت دادن سر را ازاضطراب. ( از اقرب الموارد ). || زادن زن کودک را. ( از منتهی الارب ). رمعت المراءة بالصبی ؛ زایید زن کودک را. ( از اقرب الموارد ). || روان شدن اشک از چشم. ( از منتهی الارب ). اشک از چشمان کسی جاری شدن : رمعت عینه بالبکاء. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس