رمرام

لغت نامه دهخدا

رمرام. [ رَ ] ( ع اِ ) درختی است. ( مهذب الاسماء ). یک قسم درخت است. ( ناظم الاطباء ). || گیاهی است تیره گون. ( آنندراج ). گیاهی است بهاری. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد از الصحاح ). قرطم بری است.گویند قرصعنه است و برگ آن خرد و پهن و خاکی رنگ و جهت دفع مضرت سم مار و کژدم و انواع هوام نگاه می دارند و طریق استعمال آن آن است که برگ آن را در آب اندازند و بگذارند تا قوت آن در آب آید پس آن آب را به او دهند که او را گزیده و قلی که از آن حاصل می شود ضعیف از قلی اشنان است. ( از مخزن الادویه ). در تذکره داود ضریر انطاکی رمرم آمده است. رجوع به رمرم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس