لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
شروع کردن، رم کردن، عزیمت کردن، دایر کردن، بنیاد نهادن، از جا پریدن، اغازیدن
رم کردن، پرت کردن، از جا پریدن
تامل کردن، رم کردن، کار سرم بندی کردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فرار کردن
ترس کردن
ترس کردن
اسب ور داشتن
لهجه و گویش تهرانی
رم کردن اسب، تکبر کردن
لهجه و گویش تهرانی
رم کردن اسب، تکبر کردن
فرار کردن