رقوب
لغت نامه دهخدا
- ام الرقوب ؛ بلا و سختی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).رجوع به ام الرقوب شود.
رقوب. [ رُ ] ( ع مص ) رَقوب. رقابة. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). چشم داشتن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان القرآن چ دبیرسیاقی ). رَقبَة. ( منتهی الارب ). رجوع به رقابة و رقبة و دیگر مصادر مترادف آن شود. || راه نگاه داشتن. ( المصادر زوزنی ). نگاهبانی کردن. ( یادداشت مؤلف ). || در سوراخ شدن موش دشتی. ( المصادر زوزنی ).
رقوب. [ رَ ] ( ع مص ) یا رُقوب. رقابة. ( ناظم الاطباء ). رِقبَة. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رقابة و رقِبَة. رِقبان و رَقَبَه شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید