رقوء

لغت نامه دهخدا

رقوء. [ رُ ] ( ع مص ) خشک شدن و بازایستادن اشک و خون. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). بازایستادن اشک و خون. ( تاج المصادر بیهقی ). ایستادن آب چشم و خون. ( مهذب الاسماء ). واایستادن اشک و خون. ( المصادر زوزنی ) ( از دهار ). رقا. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رقاء شود. || برآمدن و بلند گردیدن رگ. ( از منتهی الارب ). برآمدن رگ. ( از اقرب الموارد ).

رقوء. [ رَ ] ( ع اِ ) آنچه بر جراحت نهند تا خون بایستد،و منه قول اکثم : لاتسبوا الابل فان فیها رقوء الدم ؛ ای تعطی فی الدیات فتحقن بها الدماء. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). آنچه بر جراحت نهند تا خون بایستد. ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس