رقم کشیدن

لغت نامه دهخدا

رقم کشیدن. [ رَ ق َ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نوشتن. نگاشتن. ( ناظم الاطباء ) ( از یادداشت مؤلف ) :
خانه دل سبیل کن بر می
رقم لایباع بر درکش.
خاقانی.
در عالم علم آفریدن
به زین نتوان رقم کشیدن.
نظامی.
جوانمردان رقم قبول بر آن طاعت کشند که اخلاص مقارن وی باشد. ( گلستان ).
قیاس کردم تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی.
حافظ.
|| نشان گذاشتن. علامت نهادن :
بزرگواری ، آزاده ای ، که خرد و بزرگ
کشیده اند به خود بر ز بندگیش رقم.
سوزنی.
سرکشان از عشق تو در خاک و خون دامن کشند
من کیم در کوی عشقت کاین رقم بر من کشند.
خاقانی.
در ایام شیخوخیت رقم کفران و سمت عصیان بر چهره خویش کشیدن موجب ملامت و ندامت باشد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 39 ).

پیشنهاد کاربران

رقم کشیدن: قلم زدن, نوشتن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص ۳۶۳ ) .
رقم بر خود به نادانی کشیدی
که نادانان را به صحبت برگزیدی
بر خود نشان چیزی را نهادن. خود را به چیزی مشهور کردن.

بپرس