رقم زدن

لغت نامه دهخدا

رقم زدن. [ رَ ق َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) نوشتن. نگاشتن. نقش کردن. ( یادداشت مؤلف ). تحریر کردن :
بخرد جامه بسیار به تخت و چو خرید
نام زوار زند زود بر آن تخت رقم.
فرخی.
به شاپور آن ظن او را بد نیفتاد
رقم زد گرچه بر کاغذ نیفتاد.
نظامی.
طراز آفرین بستم قلم را
زدم بر نام شاهنشه رقم را.
نظامی.
گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی.
حافظ.
|| در بیت ذیل ظاهراً معنی رقم بطلان کشیدن و بی اعتبار ساختن دارد :
قلم برکش و بر دو گیتی رقم زن
قدم درنه و رهنمایی طلب کن.
خاقانی.
|| صورت کشیدن. رسم کردن. ( یادداشت مؤلف ). نقاشی کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) : منصور بفرمود تا مهندسان خطها درکشیدند و سوکها و بازارها و مسجد جامع با دید آوردند... و قصرها و ایوانها، و روستایها از بیرون شهر رقم زدند و باغها و آسیاها با دید آوردند. ( مجمل التواریخ و القصص ).
رقم زد بر آن حوض مانی فریب.
نظامی.
آن بدر آورده ز غزنی علم
وین زده بر سکه رومی رقم.
نظامی.
- رقم زدن بر چیزی ؛ نوشتن آن :
بدانگونه لوح آفرید و قلم
بزد بر همه بودنیها رقم.
فردوسی.
- || نقش بستن. نوشته شدن. منقوش گردیدن :
مرد آن بود که از سر دردی قدم زند
درد آن بود که بر دل مردان رقم زند.
خاقانی.
شادمان آن دل از هوا بینی
که برو درد و غم رقم نزده ست.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - تحریر کردن نوشتن . ۲ - نقاشی کردن .

فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . )۱ - نوشتن . ۲ - نقاشی کردن .

پیشنهاد کاربران

پیش آوردن
با سلام، و اجازه از محضر بزرگانِ علم و ادب، به عقیده اینجانب این معانیِ حقیقی و مجازی را نیز می توان از ترکیب فوق:�رَقَم زَدَن/خوردن� دریافت کرد: روی دادن، اتفاق افتادن، ساختن، مشخص کردن، بوجود آوردن/آمدن، بدنبال داشتن، مترتب کردن، منتج کردن یا شدن، به بار آوردن، به بار نشاندن یا نشستن، شکل و سَمت و سو دادن به . . . ، حاصل بخشیدن، و . . . /. مثال۱ - : هر کس با توجه به تصمیماتی که در زندگی خود می گیرد، آیندۀ خود را �رقم می زند� ( می سازد ) ، ( مشخص می کند ) ، ( شکل و سمت و سو می دهد، و . . . )
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ۲ - بیش از آنکه روندِ بازی نتیجۀ مسابقه را مشخص کند، این تصمیماتِ اشتباهِ داور بود که نتیجۀ بازی را اینگونه �رقم زد� ( بوجود آورد ) , ( مشخص کرد، منتج کرد، سمت و سو داد، حاصل بخشید، و . . . ) .
مثال۳ - رأیِ اکثریت، نتیجه انتخابات را� رقم می زند� ( نمایان می سازد ) ، ( مشخص می کند ) ، ( به بار می آورد ) , ( به دنبال دارد ) ، ( منتج می کند، و . . . ) .

باسلام، و اجازه از محضر بزرگانِ علم و ادب، به عقیده اینجانب این معانیِ حقیقی و یا مجازی را نیز می توان از ترکیب فوق: � رَقَم زَدَن� دریافت کرد: بوجود آوردن، پدیدار ساختن، مترتب کردن، منتج کردن، بدنبال
...
[مشاهده متن کامل]
داشتن، بدنبال آوردن، به بار نشاندن، به بار آوردن، پیشامد ساختن، پس آمد ساختن، شکل، حالت، سمت و سو و چگونگی دادن به ( یا ساختنِ ) خروجیِ یک امر, ایده، عمل، اتفاق یا رویداد و . . . غیره، . . .

پدید آوردن
رقم چیزی بر چیزی زدن یعنی آن را بدان نام و عنوان خواندن و منتسب کردن
Figure out a good future for somebody

بپرس