رقعه زدن

لغت نامه دهخدا

رقعه زدن. [ رُ ع َ / ع ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) پیوندن زدن. ( از آنندراج ). درپی کردن. وصله کردن :
هر نفس داغ دگر بر تن خود سوخت نظام
همچو آن رقعه که بر خرقه پشمینه زنند.
نظام دست غیب ( ازآنندراج ).

پیشنهاد کاربران

بپرس