رقدت

لغت نامه دهخدا

رقدت. [ رَ دَ ] ( ع اِمص ) یا رقدة. خواب. بخواب شدن : به تکلیف از رقدت انتباه یافت. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). رجوع به رقدة شود.

رقدة. [ رَدَ ] ( ع اِ ) یکبار به خواب شدن. ( آنندراج ). یکبار به خواب شدن. ( فعلة من الرقاد ) یقال : اصابتنا رقدة من حر؛ ای قدر عشرة ایام. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || میان مردن و زنده شدن. ( دهار ). سکوت میان دنیا و آخرت. ( از اقرب الموارد ). در میان دوصور درنگ کردن از پس مرگ و تا روز رستخیزمیان دو صور. ( یادداشت مؤلف ). مابین نفختین. ( مهذب الاسماء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس