رقابت کردن


معنی انگلیسی:
compete, emulate, rival, vie, contend, match, to compete, to vie

مترادف ها

contend (فعل)
ادعا کردن، ستیزه کردن، رقابت کردن

rival (فعل)
رقابت کردن

corrival (فعل)
رقابت کردن، رقیب شدن

challenge (فعل)
رقابت کردن، بمبارزه طلبیدن، سرپیچی کردن

compete (فعل)
رقابت کردن، مسابقه دادن، رقابت کردن با، هم چشمی کردن، رقابت کردن - مسابقه دادن

vie (فعل)
رقابت کردن، هم چشمی کردن، رقیب شدن

فارسی به عربی

اکد , تحدی , منافس

پیشنهاد کاربران

بپرس