خوبی آهو ز خشن پوستی است
رقش از آن نامزد دوستی است.
نظامی.
|| پوست که بر طبل یا کوس و نظایر آن کشند : ز بس شورش رق رویینه طاس
به گردون گردان درآمد هراس.
نظامی.
|| صحیفه روشن از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سنگ پشت بزرگ. ج ، رقوق. در مصباح سنگ پشت نر. ( از اقرب الموارد ). سنگ پشت بزرگ. ( منتهی الارب ).سلحفاة بحری است. ( از اختیارات بدیعی ). سلحفاة بری است. ( تحفه حکیم مؤمن ). کشف بزرگ. ( دهار ). ج ، رقوق. ( مهذب الاسماء ). کشف بزرگ. جنسی از سنگ پشت که بزرگ است. ( یادداشت مؤلف ). لاک پشت صحرایی. ( از برهان ). || نوعی از چهارپایان آبی که به تمساح ماند.ج ، رُقوق. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ( ص ) ضد غلیظ. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).رق. [ رُق ق ]( ع اِ ) زمین نرم و فراخ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || آب تنک در دریا یا رود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
رق. [ رِق ق ] ( ع مص ) بنده گردیدن یا بنده ماندن. || نرم و لطیف شدن پوست انگور. ( از اقرب الموارد ).
رق. [ رِق ق ] ( ع اِ ) ملک. || بنده. ( فرهنگ نظام ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بنده زرخرید. عبد. ( یادداشت مؤلف ) :
اگر چه مالک رقی و پادشاه بحقی
همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل.بیشتر بخوانید ...