فرهنگ معین
مترادف ها
یار، عاشق، معشوقه، رفیقه، فاسق، موله، مول
معشوقه، صیغه، رفیقه، متعه
ماده، کلفت، زن، رفیقه، بانو، مؤنث، جنس زن، زنانگی
رفیقه، دلبر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
نُس نُس
( لهجه و گویش تهرانی )
معشوقه، نشمه
( لهجه و گویش تهرانی )
معشوقه، نشمه
معشوقه ، زنی که با یک مرد رابطه ای دراز دارد ولی همسر آن مرد نیست. مترس