رفیع مشهدی

لغت نامه دهخدا

رفیع مشهدی. [ رَ ع ِ م َ هََ ] ( اِخ ) حسن بیگ قزوینی اصل معروف به رفیع مشهدی. از گویندگان قرن یازده هجری قمری بود. در اوایل حال به بلخ رفت و در خدمت قدر محمد خان به کتاب داری مشغول و داماد عبدالعزیز خان شد. در نویسندگی چنان نام آور شد که شاه جهان به التماس او را به هند دعوت کرد و او دعوت شاه جهان را پذیرفت و مدتی در خدمت وی به احترام وآسایش در سلک منشیان دربار بود ولی بعد بسبب سعایت دشمنان مغضوب شد. ابیات زیر از اوست :
نگه گرم تو با اهل هوس بسیار است
شعله را میل به آمیزش خس بسیار است
عمر اگر خوش گذرد زندگی نوح کم است
ور به ناخوش گذرد نیم نفس بسیار است.
رخساره آن ماه پی منع من از عشق
خطی بدر آورد که آن هم سند ماست.
به هر کسی که بود کار دیده چون سوزن
چو رشته پیرو او باش تا تمام شوی.
در دلت تا مهر حق باشد نگنجد یاد غیر
در درون سنگ با آتش خسی همراه نیست.
( از تذکره نصرآبادی ج 2 ص 268 ).
رجوع به تذکره حسینی صص 136 - 135 و تذکره خوشگو حرف ( ر ) و نتایح الافکار چ هندوستان صص 270 - 272 و شمع انجمن چ هندوستان صص 164 - 166 و کلمات الشعرا چ لاهور صص 40 - 41 و فرهنگ سخنوران و مآخذ مندرج در آن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس