رفیع مروزی
لغت نامه دهخدا
در عشق اگر نه ازسر افسر بنهی
ترسم که سوی وصل پری پر بنهی
شرط است که چون در حرم عشق آیی
زآن پیش که پای درنهی سر بنهی.باز آمدم ای جان جهان با دل ریش
وآورده به نزدیک تو درد سر خویش
من از پس وحاجت و نیاز اندر پیش
وین درد که کم مباد هر ساعت بیش.ای روی خوب تو سبب زندگانیم
یک روزه وصل تو طرب جاودانیم
بی یادگار روی تو گر یک نفس زنم
محسوب نیست آن نفس از زندگانیم
درد نهانی است مرا از فراق تو
ای شادی و سلامت و درد نهانیم.
( از فرهنگ سخنوران و لباب الالباب چ لیدن ج 2 ص 161 و 162 ).
رجوع به ص 346 لباب الالباب شود.
دانشنامه آزاد فارسی
رَفیع مَروَزی (قرن ۶ق)
شاعر ایرانی. در عهد سلجوقیان خراسان می زیست. پاره ای از غزلیات و رباعیات او، با درون مایه های عشقی، فلسفی و اجتماعی، در جُنگ ها و تذکره ها باقی است.
شاعر ایرانی. در عهد سلجوقیان خراسان می زیست. پاره ای از غزلیات و رباعیات او، با درون مایه های عشقی، فلسفی و اجتماعی، در جُنگ ها و تذکره ها باقی است.
wikijoo: رفیع_مروزی_(قرن_۶ق)
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید