لغت نامه دهخدا
رفقة. [ رَ ق َ ] ( ع اِ ) کاروان. ( دهار ). رجوع به رَفقَة یا رِفقَة یا رُفقَة شود. || کاروان. ( دهار ).
رفقة. [ رُ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ رفیق. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). رجوع به رفیق شود.
رفقة. [ رَ ف َ ق َ ] ( ع اِمص ) برتافتگی آرنج. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
رفقة. [ رُ ق َ ] ( اِخ ) یا رفقاء. خواهر لابان و زوجه اسحاق بن ابراهیم است. و چون بیست سال برین نکاح سپری شد رفقه یعقوب و عیسو را تولید نمود. ( از قاموس کتاب مقدس ). رجوع به رفقاء شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) گروه همراه جماعت مرافق همسفران جمع رفاق .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
رِفقَه (Rebecca)
(در عبری به معنی «دام») در عهد عتیق، همسر اسحاق و مادر یعقوب و عیسو. پس از سال ها بی فرزندی صاحب دوقلویی شد که کشمکش آن ها را در زهدانش نشانۀ خصومت قریب الوقوع آن ها با یکدیگر تعبیر کردند. رفقه جانب پسر کوچک تر، یعقوب، را گرفت و با نیرنگی اسحاق را در بستر مرگ واداشت که به جای عیسو یعقوب را برکت دهد.
(در عبری به معنی «دام») در عهد عتیق، همسر اسحاق و مادر یعقوب و عیسو. پس از سال ها بی فرزندی صاحب دوقلویی شد که کشمکش آن ها را در زهدانش نشانۀ خصومت قریب الوقوع آن ها با یکدیگر تعبیر کردند. رفقه جانب پسر کوچک تر، یعقوب، را گرفت و با نیرنگی اسحاق را در بستر مرگ واداشت که به جای عیسو یعقوب را برکت دهد.
wikijoo: رفقه
پیشنهاد کاربران
گروه همدل