بُختُم زدایی:رفع اتهام.
بختم زدا=زدایندهء بختم ، آنی که بختم را می زداید.
بختم:تهمت. اتهام.
بختمی:اتهامی.
بختمگر:اتهامگر.
بختم افزا:اتهام افزا.
بختم پذیر:اتهام پذیر.
بختم گریز:اتهام گریز.
... [مشاهده متن کامل]
بختم پرهیز: اتهام پرهیز.
بختم نما: اتهام نما.
بختم ور:اتهام ور.
بختم ورز:اتهام ورز.
بختم گر ( ی ) :اتهام گر ( ی ) .
بختم شناس: اتهام شناس.
بختم کار ( ی ) :اتهام کار ( ی ) .
بختم خورده:اتهام خورده. متهَم.
بختم زده:اتهام زده. متهِم.
بختم اندیش: اتهام اندیش.
بختم آیین: اتهام آیین.
بختم زدا=زدایندهء بختم ، آنی که بختم را می زداید.
بختم:تهمت. اتهام.
بختمی:اتهامی.
بختمگر:اتهامگر.
بختم افزا:اتهام افزا.
بختم پذیر:اتهام پذیر.
بختم گریز:اتهام گریز.
... [مشاهده متن کامل]
بختم پرهیز: اتهام پرهیز.
بختم نما: اتهام نما.
بختم ور:اتهام ور.
بختم ورز:اتهام ورز.
بختم گر ( ی ) :اتهام گر ( ی ) .
بختم شناس: اتهام شناس.
بختم کار ( ی ) :اتهام کار ( ی ) .
بختم خورده:اتهام خورده. متهَم.
بختم زده:اتهام زده. متهِم.
بختم اندیش: اتهام اندیش.
بختم آیین: اتهام آیین.
رفع اتهام: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست:
ابداز ایرنگ abdāze - irang ( مانوی - پهلوی )
ابداز ایرنگ abdāze - irang ( مانوی - پهلوی )