لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) مراجعه با آرا و افکار عمومی برای رد و قبول امری .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
همه پُرسی ، رأی گیری ، نظرسنجی
همه پرسی. . .
هم پرسی. . .
متاسفانه دراین مملکت
یعنی
هرکه انچه دادبه صلت بتصدق پس ستد. . .
یعنی
هرکه پول پیش رای ش بیشتر
یعنی
طالع ننگ مهره مارمسئلت
زنده بخرمهره شدن هامشقت
که درصدر
محیط برجمع
شیطان مجسم
هم پرسی. . .
متاسفانه دراین مملکت
یعنی
هرکه انچه دادبه صلت بتصدق پس ستد. . .
یعنی
هرکه پول پیش رای ش بیشتر
یعنی
طالع ننگ مهره مارمسئلت
زنده بخرمهره شدن هامشقت
که درصدر
محیط برجمع
شیطان مجسم
همه پرسی، مدرم سالاری، ضد دیکتاتوری و احترام به رای و اراده مردم.
اختیار دادن به مردم
همه پرسی. . . . رای همه ی مردم برای انجام کاره درست
همه پرسی، رای گیری از همه مردم برای رد یا قبول کردن موضوعی
نظر مردم برآب رای گیری
همه پرسی یا پرسیدن نظر جمع
نظرسنجی عمومی
مراجعه به ارای عمومی برای بدست اوردن نظر مردم
برای بدست آوردن رای و عقیده اکثر افراد و مردم
رفراندوم Referendum : [ اصطلاحات مجلسی ] نگاه کنید به همه پرسی
نتیجه اکثریت
برای بدست اوردن رآی از جمعی ( ردو قبول ) وعقیده ی اکثر مردم برای انجام امری
نظر سنجی
راگیری
رای گیری
نظر جمع
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)