رفتگی
لغت نامه دهخدا
- رفتگی پارچه ؛ تنگ شدن و فرسوده شدن آن بسبب کثرت استعمال و کهنگی. اتلاف. ( ناظم الاطباء ).
- رفتگی پوست یا پشم یا جز آن ؛ نقصان یافتن و کم شدن آن. ( از یادداشت مؤلف ).
- رفتگی خون ؛ اتلاف خون. ( ناظم الاطباء ).
- رفتگی شنوایی ؛ بطلان شنوایی. و کری.( ناظم الاطباء ).
رفتگی. [ رُ ت َ ] ( حامص ) رفتگی خانه ؛ تمیزی و جاروب شدن آن : به این شستگی و رفتگی. ( یادداشت مؤلف ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید