رفتگار

لغت نامه دهخدا

رفتگار. [ رَ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) مقابل ماندگار. رفتنی. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به رفتنی شود.

گویش مازنی

/rafte gaar/ روانه – عازم – رونده

پیشنهاد کاربران

رفتگار :رفت ( بن فعل ) گار=رفتگار=صفت لیاقت ساخته
رفتگار : [عامیانه، اصطلاح] رفتنی، مردنی.

بپرس