رفتن. [ رَ ت َ ] ( مص ) حرکت کردن. خود را حرکت دادن. ( ناظم الاطباء ). روان شدن از محلی به محل دیگر. ( ازناظم الاطباء ). خود را منتقل کردن از جایی به جایی. نقل کردن از نقطه ای به نقطه دیگر. راه رفتن. مشی. ( یادداشت مؤلف ). مشی. ( دهار ) ( ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ) ( منتهی الارب ). تمشاء. ( منتهی الارب ) ( دهار ). تمشیة. ( منتهی الارب ). جایی را گذاشته رو بجای دیگرآوردن. ( فرهنگ نظام ). مقابل آمدن. ( فرهنگ فارسی معین ) ( آنندراج ). حرکت کردن. روانه شدن. ( فرهنگ لغات ولف ). عازم شدن. شدن. بشدن. ذهاب. پیمودن. مجیی ٔ. ( یادداشت مؤلف ). سیر کردن. ( ناظم الاطباء ). تسیار. سیرورة. مسیر. ( تاج المصادر بیهقی ). سیر. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). عسد. اجتیاز. انطلاق. ( منتهی الارب ). درجان. دروج. ( منتهی الارب ) ( تاج المصادربیهقی ). دش. دقوس. دلدال. دلدلة. ( منتهی الارب ). دنش. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ). ضرب. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). سروب. ( دهار ). طحو. طرغشة. طری. طس. ( منتهی الارب ). طعن. ( تاج المصادر بیهقی ). طمور. ( منتهی الارب ). عزب. ( منتهی الارب ) ( المنجد ). طوء. عیول و عیل و معیل. عزوب. عیر. غبر. غموض. کهف. ( منتهی الارب ). مضرب. ( تاج المصادر بیهقی ). مطر. مطور. مغر. میط. ( منتهی الارب ). نؤج. ( منتهی الارب ) ( از المنجد ). نسع. نسوع. نسغ. ( منتهی الارب ). وخی. ( منتهی الارب )( تاج المصادر بیهقی ). هزو. هکوع. ( منتهی الارب ). هیس. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) : وز بر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد نجست .
رودکی.
مرد دینی رفت و آوردش کلند چون همی مهمان در من خواست کند.
رودکی.
چو یاوندان به مجلس می گرفتند ز مجلس مست چون گشتند رفتند.
رودکی.
فغفور بودم و فغ پیش من فغ رفت و من بماندم فغواره.
ابوشکور.
فرستاد فرزند را نزد شاه سپاهی همی رفت با او به راه.
فردوسی.
چو خسرو نشست از بر تخت زر برفتند هر کس که بودش گهر.
فردوسی.
دل سام از آن نامه زال تفت به اندیشه دل سوی آرام رفت.
فردوسی.
تو ز ایدر برفتی بیامد سپاه نوآیین یکی نامور کینه خواه.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
روان شدن، کوچ کردن، مقابل آمدن، رسم وعادت، روفتن، روبیدن ( مصدر ) ( رفت روبد خواهد رفت بروب روبنده رفته ) روفتن روبیدن .
فرهنگ معین
(رُ تَ ) (مص م . ) نک روبیدن . (رَ تَ ) [ په . ] (مص ل . ) ۱ - روان شدن ، حرک ت کردن . ۲ - کوچ کردن ، رحلت کردن . ۳ - گذش تن ، سپری شدن . ۴ - مردن . ۵ - تأثیر کردن . ۶ - شدن ، گذشتن . ۷ - صورت پذیرفتن ، انجام گرفتن . ۹ - (عا. ) شبیه بودن . ۱٠ - بی حال شدن . ۱۱ - انجام دادن . ۱۲ - قطع
فرهنگ عمید
۱. [مقابلِ آمدن] دور شدن از شخص یا جای مورد اشاره. ۲. رسیدن به شخص یا جای مورد اشاره: به رفت منزل. ۳. پیمودن، طی کردن. ۴. روان شدن، روان بودن: خون رفتن. ۵. آغاز کردن مطلب: برویم سر اصل مطلب. ۶. واقع شدن، صورت پذیرفتن، اتفاق افتادن. ۷. [مجاز] از دنیا رفتن، درگذشتن، فوت کردن. ۸. [مجاز] قطع شدن: اگر سرش«برود» نمازش نمی رود. ۹. [مجاز] از جریان افتادن، قطع شدن جریان: برق رفت. ۱۰. در آستانۀ انجام گرفتن کاری: توپ می رفت که گُل بشود. ۱۱. [مجاز] خوردن یا نوشیدن چیزی: یک شیشه نوشابه را یک نفس می رفت. ۱۲. انجام دادن حرکت ورزشی: روپایی رفتن، بارفیکس رفتن، درازنشست رفتن، شنا رفتن. ۱۳. گذشتن: دریغا که فصل جوانی برفت / به لهوولَعِب زندگانی برفت (سعدی۱: ۱۸۴ ). ۱۴. ساییده شدن. ۱۵.[مجاز] از دست دادن: وقتی ورشکست شدم همهٴ پول هایم رفت. ۱۶. داخل شدن: سوزن رفت توی دستم. ۱۷. بیان شدن، گفته شدن: ذکر خیر شما می رفت. ۱۸. شبیه بودن: حلال زاده به دایی اش می رود!. ۱۹. قربان رفتن: قدرت خدا را بروم. ۲۰. [قدیمی] به اتمام رسیدن: برق یمانی بجست بادبهاری بخاست / طاقت مجنون برفت خیمهٴ لیلی کجاست (سعدی۲: ۳۳۱ ). ۲۱. [قدیمی] رفتار کردن، عمل کردن: به روش خود می رفت. ۲۲. [قدیمی] ارسال شدن. ۲۳. [قدیمی] سزاوار بودن. ۱. جاروب کردن و پاک کردن جایی از گردوخاک. ۲. [قدیمی] پاک کردن.
جریان، رفتن، عزیمت، گام، وضع زمین، وضع جاده، زمین جاده، پهنای پله، مشی زندگی
gang(فعل)
رفتن، دسته جمعی عمل کردن، جمعیت تشکیل دادن
betake(فعل)
بخشیدن، توصیح کردن، واگذاردن، رفتن، صرف نظر کردن
sweep(فعل)
رفتن، زدودن، جاروب کردن، روبیدن، روفتن، بسرعت گذشتن از، از این سو بان سو حرکت دادن
leave(فعل)
رها کردن، ترک کردن، گذاشتن، شدن، عازم شدن، رفتن، عزیمت کردن، ول کردن، دست کشیدن از، برگ دادن، رهسپار شدن، باقی گذاردن، متارکه کردن
out(فعل)
قطع کردن، رفتن، اخراج کردن، فاش شدن، خاموش کردن، بر کنار کردن، اخراج شدن
come(فعل)
رسیدن، رفتن، امدن
go(فعل)
کار کردن، راه رفتن، شدن، روی دادن، رفتن، گذشتن، سیر کردن، پا زدن، راهی شدن، تمام شدن، در صدد بودن، روانه ساختن، گشتن، رهسپار شدن، رواج داشتن، بران بودن
فارسی به عربی
اذهب , خارج , ذهاب , عصابة
پیشنهاد کاربران
واژهٔ �یورش� از آن دسته واژه هایی است که هم در زبان فارسی و هم در زبان ترکی دیده می شود و همین باعث سوءبرداشت و ادعاهای نادرست می شود. اجازه بدهید دقیق و مستند بررسی کنیم: - - - ۱. ادعای مطرح شده چیست؟ ... [مشاهده متن کامل]
برخی مدعی اند: �رفتن� و �یورش� در اصل ترکی اند. از ریشهٔ y�r� - ( یورو / یورومک = راه رفتن، حرکت کردن ) در ترکی گرفته شده اند. �یورش� معادل �y�r�ş� در ترکی است. - - - ۲. بررسی در زبان فارسی 🔹 در فارسی میانه و فارسی دری، ریشهٔ فعل یور - / یورشیدن وجود داشته است. در متون کهن مانند شاهنامه ( فردوسی ) و آثار نظامی، سنایی و خاقانی، �یورش� بارها آمده است. ساخت این واژه کاملاً با قواعد فارسی است: بن مضارع پسوند �ـش� ( اسم مصدرساز ) . نمونه های مشابه: کوشش ← کوشیدن، پرورش ← پروریدن، پژوهش ← پژوهیدن. 📘 مثال: > ز یورش نیایش نیارد به جای ( شاهنامه ) این نشان می دهد که �یورش� دست کم از سده ۴ هجری در متون فارسی ثبت شده. - - - ۳. بررسی در زبان ترکی 🔹 در ترکی واژهٔ y�r�mek ( یورومک ) به معنای �راه رفتن� است. از همین ریشه، مصدر y�r�ş = �راه رفتن، حرکت دسته جمعی، رژه� ساخته می شود. در ترکی عثمانی و ترکی امروز، y�r�ş معنای �راهپیمایی� دارد نه �حمله�! اما واژهٔ y�r�ş در متون عثمانی گاهی به معنای �حرکت لشکر / لشکرکشی� هم به کار رفته است. - - - ۴. نکتهٔ تاریخی – تبادل واژگان از قرون وسطی به بعد، میان فارسی و ترکی ( به ویژه در قلمرو سلجوقی و سپس ایلخانی و عثمانی ) تبادل زبانی گسترده ای رخ داده است. واژگان بسیاری از ترکی وارد فارسی شده اند ( مانند �قشون، یلغار، توقان� ) . و برعکس، از فارسی نیز وارد ترکی شده اند ( مانند �آیینه، بهار، کتاب، دنیا� ) . در مورد �یورش� و �y�r�ş�: هر دو زبان واژه را داشته اند، اما معنای حمله و هجوم در فارسی تثبیت شده است، در حالی که در ترکی بیشتر معنای �راه رفتن / راهپیمایی� دارد. به نظر بیشتر پژوهشگران زبان شناسی، یورش در فارسی بر پایهٔ ساخت واژه سازی فارسی ( ← یورشیدن ) مستقل است، حتی اگر هم ریشه یا هم معنی با ترکی باشد. - - - ۵. پاسخ به ادعا دربارهٔ �رفتن� �رفتن� در فارسی ریشهٔ ایرانی ( اوستایی/پهلوی ) دارد. اوستایی: raf - / rafs - به معنای �رفتن، بالا رفتن�. فارسی میانه: raftan = رفتن. این ریشه هیچ ارتباطی با فعل ترکی y�r� - ندارد. بنابراین، �رفتن� واژه ای اصیل ایرانی است و نمی توان آن را از ترکی دانست. - - - ۶. جمع بندی ✅ �یورش� در فارسی یک واژهٔ کهن و اصیل است، ساخته شده بر اساس الگوهای واژه سازی فارسی ( یورشیدن → یورش ) . ✅ در ترکی هم واژهٔ مشابه �y�r�ş� وجود دارد، اما معنای اصلی اش �راه پیمایی / حرکت� است، نه �حمله�. ✅ �رفتن� ریشه در زبان های ایرانی باستان دارد و هیچ پیوندی با ترکی ندارد. ✅ شباهت آوایی و معنایی میان �یورش� و �y�r�ş� ناشی از تبادل فرهنگی و واژگانی است، نه دلیلی بر اینکه فارسی آن را از ترکی گرفته باشد. - - - 📚 منابع برای بررسی بیشتر: Hassan Rezai Baghbidi, Etymological Dictionary of Persian. D. N. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary. فرهنگ واژه های فارسی سره، فرهنگستان زبان. Clauson, An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish. - - -
رفتن کلمه ای تورکی است که امر ان رو می شود که از فعل تورکی یورومک و ریشه ان یورو گرفته شده که ی ان حذف شده و به صورت رو وارد فارسی شده است یورش روش یورتمه از همین ریشه هستند
آقای بهنام رضایی با سند و مدرک میگم زبان ترکی ر ا از روی مغولی و سغدی ساختن هزاران فعل و واژه سغدی از زبانهای ایرانی شرقی وارد گویش ترکی شده ضمنا دیگر واژه ها و افعال ترکی رو از روی زبان مغولی ساختن اصلا ما زبانی بنام ترکی نداریم بهتره بگی گویش سغدی مغولی
ادعای زبان شناسی جعلی روزها در فضای مجازی زیاد دیده می شود. من با استناد به منابع معتبر زبان شناسی ( ایرانی و بین المللی ) و با تحلیل علمی، به تک تک این ادعاها پاسخ می دهم. - - - ۱. �فارسی ربطی به اوستایی ندارد� ... [مشاهده متن کامل]
❌ این ادعا کاملاً نادرست است. ✔ زبان شناسی تاریخی از قرن ۱۹ میلادی تا امروز بارها نشان داده که فارسی ( فارسی باستان، اوستایی، فارسی میانه و فارسی نو ) همگی شاخه ای از زبان های ایرانی ( Iranian languages ) هستند. اوستایی و فارسی باستان هم خانواده اند، هر دو از شاخه ی ایرانیِ خانواده ی هندواروپایی اند. تفاوتشان مثل تفاوت لاتین و یونانی است: زبان های خواهر ( نه پدر و فرزند مستقیم ) . 📚 منبع: R�diger Schmitt, Compendium Linguarum Iranicarum, 1989. Gilbert Lazard, La formation de la langue persane, 1995. Gernot Windfuhr, The Iranian Languages, Routledge, 2009. - - - ۲. �گرامر فارسی کلاً ترکی است� یا �فارسی التصاقی است� ❌ این هم غلط است. ✔ فارسی یک زبان تحلیلی ( analytic ) است و شاخصه اش استفاده از کلمات جداگانه ( حروف اضافه، افعال کمکی، ترتیب جمله ) به جای چسباندن پسوندهای زیاد است. در ترکی: فعل → می آید ده ها پسوند → رفتیم، رفتی لر، گئتمه دیم و . . . در فارسی: فعل → می روم، می رفتی، رفته باشیم. . . ولی تغییرها محدود است و بیشتر از شناسه های صرفی هندواروپایی گرفته شده است ( نه پسوندهای ترکی ) . 📚 منبع: Anna Siewierska, Person: Morphosyntactic expression, Cambridge 2004. Lazard, La langue persane. - - - ۳. �پسوند - نده ( بیننده، رونده ) از ترکی - نده/ - نده آمده� ❌ این یک مغالطه است. ✔ در فارسی، پسوند - نده از مصدر - ant ایرانی باستان گرفته شده. در اوستایی و سانسکریت هم دیده می شود: اوستایی: - ant - ( مثلاً vahvant = برنده ) . سانسکریت: - ant - ( مثلاً bhavanti = شوندگان ) . → �بیننده� در فارسی = �that which sees� ← دقیقاً همان ساختار هندواروپایی. → در ترکی، پسوند - əndi / - indi اصلاً نقش مشابه ندارد؛ کاربرد پسوندها متفاوت است. 📚 منبع: Henning, Mitteliranisch. Bailey, Dictionary of Khotan Saka. - - - ۴. �رفتن - می ین ( التصاقی ) مثل ترکی است� ❌ صرف فارسی بر اساس شناسه های هندواروپایی است، نه پسوندهای ترکی. من رفتم ← - م ( شناسه اول شخص، هم ریشه با یونانی - mi، سانسکریت - m ) . تو رفتی ← - ی ( شناسه دوم شخص، هم ریشه با سانسکریت - si ) . او رفت ← بدون شناسه ( مانند لاتین venit ) . این صرف در همه زبان های ایرانی ( پهلوی، سغدی، بلخی، کردی قدیم ) وجود دارد. 📚 منبع: Skj�rv�, Introduction to Old Iranian, 2009. - - - ۵. ✔ فعل �خواندن� در فارسی میانه و اوستایی وجود داشته: اوستایی: xᵛan - = صدا زدن، خواندن. فارسی میانه: xwāndan = خواندن. فره وشی، نورایی و حتی هُرن ) نوشته اند: آخوند = آ خواندن → به معنی �خواننده� یا �درس خوانده� 📚 منبع: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, 1904. MacKenzie, A Concise Pahlavi Dictionary, 1971. - - - ۶. �گذ / گچ / گل → فعل ترکی هستند� ❌ این ها همه ریشه های ایرانی دارند: �گذ� ← اوستایی gaz - ( رفتن ) . �گشت� ← اوستایی varəz - . �گذر� ← فارسی میانه guzar. �گل� ← اصلاً ریشه ایرانی دارد ( از gʷel - هندواروپایی = شکوفیدن ) . - - - ۷. درباره �سند� در زبان شناسی کار علمی در زبان شناسی فقط با مقایسه نظام مند داده های تاریخی و تطبیقی انجام می شود، نه با حدس زدن شباهت های ظاهری. برای همین در دانشگاه ها، زبان شناسی تاریخی روی ریشه شناسی مستند کار می کند - - - ✅ نتیجه گیری: فارسی زبان ایرانی هندواروپایی است، هم خانواده با اوستایی، کردی، پشتو، بلوچی �آخوند� ساخته ی �آ خواندن� است و ازریشه در اوستایی/پهلوی دارد. ترکی زبان آلتایی ( ترکی - مغولی ) است، ساختار کاملاً متفاوت دارد. شباهت های سطحی ( مثل پسوند - نده یا �دار� ) حاصل یا تصادف آوایی یا وام گیری های تاریخی هستند، نه اینکه کل دستور فارسی �ترکی� باشد. 📚 منابع معتبر برای مطالعه: Gilbert Lazard, La langue persane ( گرامر تاریخی فارسی ) . Gernot Windfuhr ( ed. ) , The Iranian Languages ( مجموعه مقالات تخصصی ) . R�diger Schmitt, Compendium Linguarum Iranicarum. - - -
در پاسخ به آقای بهنام رضایی عزیز از محمد زاده صدیق پانترک و عضو حزب دموکرات آذربایجان که نوشته هاش رو هواست و هیچ سندیت علمی نداره رو ملاک قرار دادی که تازه حرفاش برای ۱۰۰ سال پیش هم نیست؟ میخوای از زهتابی که برای رژیم صدام داشت علیه ایران تبلیغ می کرد فکت بیاری؟ با ندانم گرایی تاریخی نمیشه چیزی رو ثابت کرد. چجور فارسی فرزند خوانده ترکیه که تمام مدارک مکتوب به ترکی برای بعد از دوران عثمانیه؟ چنتا دانشمند ترک و آثار مکتوبشون قبل یا بعد از اسلام تا دوران عثمانی چرا نمیتونی نام ببری؟ چون وجود خارجی ندارن. چرا نمیتونی کتابی در حد شاهنامه نام ببری به ترکی؟ چون وجود نداره. این کتب و آثار� فارسی� برای زمانی هست که ترکان در مغولستان و در آسیای میانه تازه داشتن سنگ نویسی میکردن. این چجور فرزند خواندگی هست که قدمت فرزند خوانده چند هزار سال بزرگتر از پدر خواندهست؟ ای کاش صدیق زنده بود و با این سوالات بی جواب مواجه میشد . ... [مشاهده متن کامل]
تا قیام قیامت برای شما مهلت که بتونی به این سوالات پاسخ� بدی آقای بهنام رضایی. � زدن به ترکی میشه وورماخ!� خوندن هم میشه اوخورماخ . اوخوندی یه فعل مجهول هست از سوم شخص مفرد ماضی. اوخوندی یعنی خونده شد ! اوخوردور یعنی خواند! اگه علاقه مند� به گرامر هستی باید به زبان خودت بتونی دقیق صحبت کنی. اون عبارت هم که گفتی هر گورنده گتیریر رو اشتباه ترجمه کردی. گور ن ده . گور یعنی ببین ، گورن یعنی بیننده یا کسی که میبینه ، گورنده یعنی حین دیدین، � یا دیدنگاه، هر گورنده گتیریر یعنی هر حین دیدن می آورد، � نه بر می دارد. � بر می دارد یعنی گوتورور! شما نمیتونی مصادره به مطلوب کنی و دو� فعل که یکی مجهول و یکی معلوم از دوزبانه مختلف و غیر هم خانواده رو باهم مقایسه کنی و صرفا بخاطر هم آوایی تصادفی زبان قدیمی تر رو به اصطلاح بی سواد های دوهزاری مثل حسین محمد زاده صدیق� و زهتابی فرزند خوانده زبان جدید تر قرار بدی! بعدشم کلمه گورنده فاعل مجهول نیست . اسم زمان هست. گوروشوب�� یا ییلیب� یا گدیلیب� یا ساییلیب فعل مجهول هست به معنای دیده شد یا خورده شد یا رفته شد یا شمارده شد� !� بعدشم ، کجا تو زبان ترکی شما پیشوند استفاده میکنید؟� مثلا تو فارسی پیشوند با پسوند باهم هست. مثلا می روم ، در حالی که تو ترکی میشه ، گت یرم گتیرم ، یا خواهم رفت ، گتجاغام! تو اتصاقی ها اصلا حین صرف نمیشه از پیشوند استفاده کرد بر عکس زبان های هندو اروپایی. � البته رابطه اتصاقی با خانواده زبان های ترکی و حتی مغولی مثل رابطه درخت میمونه با یک برگ ! کجا تو فارسی مثل ترکی صرف فعل داریم؟؟ تو ترکی مگه از پیشوند میشه استفاده کرد؟ ببیننده میشه گورن ، شنونده میشه اشیدن ، خورنده میشه یین ، نویسنده میشه یازان و پوشنده میشه جین، سازنده میشه گین� و . . . . ساختارش تو ترکی همینه ، فعل امر مفرد ن = اسم فاعل در حالی که تو فارسی بن مضارع نده= اسم فاعل! پسوند نده در ترکی به معنای� حین انجام کار هست. مثلا دانشانده به معنای حین صحبت کردن یا گورنده حین دیدن! اینا رو بر اچه اساسی باهم مخلوط میکنی و فکر میکنی بقیه چیزی از ترکی بلد نیستن؟؟؟ پسوند ده به معنای زمان و مکان هست. مثلا اونده در آن حین و در آنجا معنی میده. یا ساعت نچه ده گلیر سن؟ کتابلار سنده! بعدش اسم فاعل تو فارسی چندین مدل داره یکیش نده و دیگیری ار در آخر هست. کلمه بده فعل امر فارسی هست به ترکی میشه ور. ده بن مضارع هست . دهنده میشه اسم فاعل . بازم اومدی صرف هم آوایی تصادفی رو ملاک قرار دادی و سفسطه کردی! بعدشم اون پسوند هایی که مثال زدی فقط حالتی از فعل اسنادی هستن به معنای است یا هست هستن. دا به معنای ( دیگر ) میشه. او ییردیر ✅ او ییاردار؟؟؟❌❌❌ او ووروردور✅ او وروردار❌❌ او آلاردار؟؟؟؟❌❌❌ او دانشیر دیر ✅ او دانشار دار؟؟؟❌❌ در حالی که پسوند دار بن فعل داشتن هست. فعل امر بدار بن مضارع دار. کتاب دار. خانه دار ، باردار. سهام دار! چنانچه پسوند داش در ترکی به معنای هم هست دیل داش همزبان یولداش، � رفیق ، همراه شهر داش، همشهری! نمیتونی مباحث رو باهم مخلوط� کنی و برای کسی که ترکی بلده محصول شتر گاو پلنگ با سفسطه ارائه بدی!
علت افتادن اولین حرف از فعلهای ترکی در فارسی و تغیر مصوت امری کردن با ب هست، اخوندی، باخوندی، خوندی، ازدی، بازدی، زدی همچنین این امری کردن مصوتها رو هم تغیر داره، گذر با فتحه بعد از بگذر شده گذر با ضمه گل گذ که گذشتن و گذشت رو ساخته گچ گشتن رو ساخته اینهمه ما فعل ترکی داریم
اصلا فارسی ربطی به اوستایی نداره بابا جان شما جرا سمت گرامر نمیرید اصلا هرچی هم میگی میگه سند اقا هر چیزی که سند نمیخاد مگه خونه هست سند میخای، میگی گرامر ترکی هست میگه سند، چه سندی گرامر ترکی هست باهاش قیاس باید بکنی، تجزیه و تحلیل شند مبخاد، سند کتاب دکتر صدیق که میگن فارسی فرزند خوانده زبان ترکی هست، عزیزم بما یه توضیح بده فعل خوندی در فارسی از کجا اومده چه ربطی به اخوندی ترکی داره، شما انگار نمیبینید ساخت کلمات در فارسی کلا ترکی هست، اینهمه کلمات با پسوند نده، صرف فعل رو نمیبیند کدوم زبان هند اروپایی انیجوری التصاقی صرف میکنه، رفت م ی ین، کدوم زبان هند اروپایی التصاقی صرف میشه، این حرف سند چی میخاد، نگاه میکنی میگی به این دلیل قبول دارم یا ندارم، این سند مبخاد، سند در زبان چیه، حرف یک شخص, تاریخ که نیست نبودی و تجزیه هم نمیتونی بکنی یک سندی باید داتشه باشی، زبان شناسیه, ، ، همونی که میگی سند حرف یک انسان هست ... [مشاهده متن کامل]
هر گورنده گتیریر، یعنی هر بیننده ای بر میدارد، ساختار فاعل مجهول گورنده، حالا شما ببین چقدر کلمه فقط با این گرامر داری، بیینده، شنونده، گوینده شما برمیداری پسوند ده ترکی رو که پسوند هست رو به معنی دادن معنی میکنی در صورتی که ربطی به دادن نداره فبط در بعضی جاها چون میتونی دادن معنی میتونی بکنی میگی ده معنی دادن میده، این پسوند با قانون هماهنگی اوایی حالتهای دا، دی، دو رو میسازه، حتی در ترکیب با سایر پسوند ها دار، دور، دیر رو ایجاد میکنه دار اصلا به معنی دارایی نیست شما یک معنی کردی حالا با همون مفهوم استفاده میکنی اصلنم نمیدونید پسوند ترکی هست، اوندا یعنی نزد او، اوندان یعنی از او، گرفتار ( دار ) که این پسوند در اکثر کلمات ترکی هست و معنی دارا بودن هم نداره یک پسوند کلی هست، حتی این دا فرمت داش هم داره، یولداشتی یعنی رفیق بود، فارسی کلا گرامرش ترکی هست شما برای خودتون معنی میکنید و بهش مفهوم میدین، در صورتی چه این پسوندها خیلی فراتر از این چیزهاهستند
آقای بهنام رضایی واژگانی مثل کپچر ، کالچر ، اورگانیزیشن و خیلی واژگان دیگه از زمان ۱۰۰ سال قبل که خط ترکی استانبولی از خط عربی به لاتین تغییر کرد از اروپا وارد ترکی شد. شما کلمه کالچر به معنای فرهنگ رو بیا تو دیوان لغات الترک محمود کاشغری پیدا کن نشون بده! ریشه شناسی واژه فرای از کلمات هم آوا و هم تلفظ تو زبان ها هست و در کنار این ریشه شناسی واژه ها باید فرهنگ مشترک و تاریخ مشترک و کلمات هم خانواده مشترک رو بررسی کرد . همچنین معنای مختلف واژه در دو زبان. گت در ترکی به معنای برو و یک فعل امر هست. گت در انگلیسی به معنای گرفتن ، بگیر هست! شما تو ترکی میگید توت ماخ یا آلماخ! ای ریا در انگلیسی به معنای منطقه است و با اریا ترکی متفاوته. ما فقط قرار نیست چنتا ظاهر واژه رو بگیریم و تعمیم بدیم تازه اونم در حالی ک تو معنا متفاوتن! راستی حالا که بحث از فرهنگ مشترک شد. فرهنگ و تاریخ مشترک انگلیسی و ترکی چقدر قدمت داره؟۱۰۰؟ ۲۰۰؟؟ اولا از نظر زبان شناسی اینا دو خانواده زبانی هند اروپایی و آلتایی هستن و سیستم صرف و نحو جدایی دارن. بعدشم ! یعنی تو انگلیسی برای عمل گرفتن تو ۱۰۰۰ سال واژه ای نداشتن و دنبال واژه ترکی بودن؟؟؟؟ ... [مشاهده متن کامل]
ادعاهایی که در این نوشته هست ترکیبی از سوءبرداشت، تحریف روش علمی زبان شناسی تاریخی و البته مغالطه برای بی اعتبار کردن زبان های ترکیک و حتی کل روش بازسازی زبان هاست. من براتون مرحله به مرحله توضیح می دم و با منابع معتبر علمی هم مستند می کنم: ... [مشاهده متن کامل]
- - - ۱. اشتراک واژگان و �وام گیری� ≠ �خویشاوندی زبانی� وجود کلمات مشترک بین دو زبان لزومأ به معنای هم خانواده بودن آنها نیست. مثلاً: واژه ی تعرفه ( tariff ) در انگلیسی از عربی وارد شده ( منبع: Oxford English Dictionary, واژه ی tariff ) . واژه ی capture در انگلیسی از لاتین captura آمده ( نه از ترکی ) . واژه ی organization از یونانی/لاتین است ( organon ) . یعنی اگر کلمه ای بین انگلیسی و ترکی یا انگلیسی و عربی مشترک بود، این بیشتر به خاطر وام گیری تاریخی است، نه ریشه ی مشترک هندواروپایی یا آلتایی. - - - ۲. روش علمی زبان شناسی تاریخی و �بازسازی زبان� منتقد نوشته ادعا کرده که بازسازی زبان یک �تقلب� است. این حرف کاملأ نادرست است. بازسازی تطبیقی ( Comparative Reconstruction ) یک روش علمی تثبیت شده در زبان شناسی است که توسط زبان شناسانی مثل فرانتس بُپ ( Franz Bopp ) ، یاکوب گریم ( Jacob Grimm ) و بعدتر آگوست شلایشر ( August Schleicher ) پایه گذاری شد. اساس کار این است: 1. فهرست گسترده ای از واژگان زبان های مختلفِ مرتبط جمع آوری می شود. 2. قوانین آوایی منظم ( Sound Laws ) پیدا می شود ( مثل قانون گریم در تحول زبان های ژرمنی از هندواروپایی ) . 3. با توجه به این الگوها، ریشه ی مشترک ( مثلاً در زبان هندواروپایی باستان ) بازسازی می شود. 📖 منبع: Fortson, B. ( 2010 ) . Indo - European Language and Culture. Blackwell. Campbell, L. ( 2013 ) . Historical Linguistics: An Introduction. MIT Press. این یعنی �بازسازی� بر اساس قیاس علمی با چندین زبان است، نه اینکه یک کلمه را �میانگین بگیرند� و بگویند این بوده! - - - ۳. چرا بعضی شباهت ها �واقعی� نیستند؟ مثلاً در متن به کلمات ترکی مثل get و go اشاره شده و گفته شده این ها در انگلیسی هم هست. اما: در ترکی �git� ( به معنای برو ) از ریشه ی بومی ترکی است ( منبع: Clauson, G. ( 1972 ) . An Etymological Dictionary of Pre - Thirteenth - Century Turkish ) . در انگلیسی �get� و �go� از ریشه ی هندواروپایی ghed - و ǵʰeh₁ - هستند ( منبع: Etymonline ) . این شباهت سطحی ( false cognate ) است، نه دلیل بر خویشاوندی. - - - ۴. ارتباط فارسی با اوستایی و پهلوی یکی از ادعاها این بود که: �فارسی فقط تا پهلوی مرتبطه، دیگه به اوستا و قبلش کاری نداره�. این هم غلطه. فارسی نو مستقیماً از پهلوی ساسانی ( فارسی میانه ) میاد. پهلوی خودش ادامه ی فارسی باستانه. فارسی باستان هم شاخه ای از زبان های ایرانی در خانواده ی هندواروپایی است. اوستایی هم خواهر فارسی باستانه. یعنی فارسی نو با یک خط پیوسته به اوستایی و فارسی باستان متصل میشه ( منبع: Skj�rv�, P. O. ( 2009 ) . Old Iranian Languages. Encyclopaedia Iranica. Windfuhr, G. ( 2009 ) . The Iranian Languages. Routledge ) . - - - ۵. نتیجه گیری ✅ شباهت های سطحی مثل get ( انگلیسی ) و git ( ترکی ) یا tariff ( انگلیسی ) و �تعرفه� ( عربی ) هیچ دلیلی بر خویشاوندی زبانی نیستند. ✅ بازسازی زبانی �تقلب� نیست بلکه یک روش علمی پذیرفته شده در زبان شناسی تاریخی است. ✅ فارسی پیوستگی مستقیم با اوستایی و فارسی باستان دارد و این موضوع در مطالعات زبان شناسی تاریخی کاملاً اثبات شده است. ✅ وام واژه ها ( loanwords ) در انگلیسی از زبان های متعدد ( لاتین، یونانی، فرانسوی، عربی، ترکی و . . . ) وجود دارند و این موضوع با �خویشاوندی� نباید خلط شود. - - -
کلمات مشترک ترکی با انگلیسی رو به عنوان شاهدی برای هم خانواده بودن میاریید چرا بقیه کلمات که در فارسی نیست ولی در ترکی و انگلیس هست رو نمیتونید بگید، این روش شما بدون استنباط علمی میگه چون هست پس مال ماست، ... [مشاهده متن کامل]
خب یکار کنیم تعرفه عربی هم در انگلیسی هست میخای بیا بگیم تعریف و تعرفه هم در انگلیسی و هم در فارسی هست پس هنداروپاییه, نه عزیزم، کپچر، گیرلز، اورگانیزیشن، ارایا و ای ریا، گت در ترکی و انگلیسی ، گه و گو، مبخای بگیم ترکی و انگلیسی هم خانواده هستند تازه جفتشونم نون غنه دارند، اصلا فارسی تا پهلوی مرتبط هست دیگه به اوستا و ماقبلش کاری نداره، اکثر مواردی که به عنوان شاهد اشتراکات بیان میشه اصلا فارسی نیست، تک و توک کلمه داریم مثل ستار که اونم خودش داستان خودش داه، نظربه بازسازی زبانی یک فریب هست، وقتی زبان لاتبن هسد میتونی بری کلمه رو ببینی چی بوده و ازش استفاده کنی یعنی لخای هم بازسازی کنی باید از لاتین برداری بعد حالا با فارسی و بقیه زبونها قیاس کنی نه اینکه یک کامه واحد رو برداری که میدونستی قبلا چی بوده حالا با تلفظات متفاوت یه میانگین بگیری بگی اینه و شبیه سازی کنی، به این مبگن تقلب
سلام در پاسخ به بهنام رضایی رفتن هم ترکی شد و کلمه رو از ریشه یورو ؟ بعدشم راه به معنی یول و یورو یا همون یری به معنای حرکت و پیاده رفتن هستن نه ( رفتن ) . اولا این چطور ریشه یابی هست که واژه مشتق شده از ریشه واژه کمتره؟؟؟ رفتن تو ترکی یعنی گتمخ . وار ماک هم تو استانبولی میگن که وارماک به معنی هستی هم هست . بعدشم ادعا کردی که زبان فارسی ساخته ترکی و کلماتش ساخته شده هستن. تو کدوم برهه تاریخی ؟؟ توسط چه کسی؟؟؟ ... [مشاهده متن کامل]
Behnam rezai ارمک و رفتن یکی هستن چون جفتشون ر دارن واقعا چ استدلالی
چرا چیزی به جعل وجود حرف شماست بدون سند مدرک شما مثل آدمی هستی مثل شخصی خودش رو بیان می دهد من چیزی ناراحت نمی شود بهنام رضایی عزیز شما انگار ناراحت می شوی یا من عین خیالم نیست ادعاها که زبان فارسی مشتق از ترکی است و فعل ها و واژه های فارسی همه از حذف حرف اول فعل های ترکی به وجود آمده اند، از نظر زبان شناسی علمی کاملاً نادرست و غیرمعتبر است. ... [مشاهده متن کامل]
اجازه بدهید با توضیح علمی و منابع معتبر، این ادعاها را نقد کنیم: - - - ۱. اصل زبان شناسی تاریخی و زبان های هندواروپایی زبان فارسی از شاخه زبان های هندواروپایی است، شاخهٔ ایرانی زبان های هندواروپایی. این موضوع بر پایه شواهد بسیار گسترده از جمله ساختار دستوری، صرف و نحو، واژگان بنیادی، و تطابق های آوایی بین زبان های ایرانی با سایر زبان های هندواروپایی اثبات شده است. منبع: The Cambridge Encyclopedia of the World's Ancient Languages ( Roger D. Woodard ) Historical Linguistics: An Introduction ( Lyle Campbell ) A History of Persian Language ( Windfuhr, Gernot ) - - - ۲. فعل ها و ریشه های زبان فارسی فعل های فارسی ریشه های مشخص و تاریخی دارند که مستند به زبان های اوستایی و پهلوی هستند، زبان هایی که پیش از فارسی میانه در منطقه ایران باستان تکامل یافته اند. ریشه های فعل های فارسی به وضوح در زبان های هندواروپایی مشاهده می شود، مانند فعل های رفتن، گرفتن، دادن که مشابه هایی در زبان های هندی، سانسکریت، لاتین، یونانی و آلمانی دارند. حذف حرف اول در ترکیب فعل ها یا واژه ها، روشی بی سابقه و بی پایه در زبان شناسی برای اثبات نسبت زبان ها نیست و چنین فرضی برخلاف همه اصول زبان شناسی تطبیقی است. - - - ۳. نسبت زبان فارسی و ترکی زبان ترکی از خانواده زبان های آلتایی است ( با اختلاف نظرهایی درباره خانواده آلتایی بودن آن، ولی قطعاً ریشه ای متفاوت از هندواروپایی دارد ) و با زبان های ایرانی ( از جمله فارسی ) کاملاً متفاوت است. تأثیر متقابل زبان ها در طول تاریخ بسیار طبیعی است؛ مثلاً فارسی تعدادی واژه از ترکی، عربی، فرانسوی و انگلیسی گرفته، و بالعکس؛ اما این تأثیرات به معنای مشتق بودن فارسی از ترکی نیست. - - - ۴. پروژه بازسازی زبان ها بازسازی زبان های هندواروپایی توسط زبان شناسان قرن نوزدهم و بیستم به منظور فهم بهتر ریشه ها و تحولات زبان های مختلف هندواروپایی انجام شده است. این پروژه ها مبتنی بر روش های علمی، مقایسه دقیق، و قواعد منظم تطابق آواها و معناهاست و هیچ ربطی به �دسیسه� یا �جعل سیاسی� ندارد. برای مثال، فرضیات مربوط به زبان هندواروپایی نخستین با بررسی واژه ها، قوانین صوتی ( مثل قوانین گرتشف ) و ساختار دستوری استخراج شده اند. - - - ۵. برخی منابع برای مطالعه دقیق تر An Introduction to Historical Linguistics — Terry Crowley & Claire Bowern Indo - European Language and Culture: An Introduction — Benjamin W. Fortson IV Persian Grammar: For Reference and Revision — John Mace مقالات دانشگاهی دربارهٔ مقایسه زبان فارسی و ترکی در ژورنال های معتبر زبان شناسی کتاب های مرجع زبان ترکی و زبان های ایرانی - - - جمع بندی زبان فارسی شاخه ای از زبان های هندواروپایی است، نه مشتق از ترکی. فعل های فارسی منشا تاریخی در زبان های اوستایی و پهلوی دارند، نه حذف حرف اول از فعل های ترکی. پروژه بازسازی زبان هندواروپایی بر اساس اصول علمی دقیق است و نه توطئه سیاسی. تأثیرات زبانی طبیعی است اما نباید با برداشت های غیرعلمی اشتباه گرفته شود. - - -
بعدشم اقای اقبالی کلمه ارپدی که دوستمان گفتند در ترکی هست ارمک یعنی رسیدن ارپدی حالت کامل یعنی رسید، ارسیدیم یعنی اگر میرسیدم تا یادم نرفته بگم کلمات اگر هم ترکی و از همین ار هست، ا، ایر، ایا، مگر
خب اقای اقبالی عزیز ناراحت نشو بحث زبانه حالا بما بگو اخوندی ترکی که با همون فرمول و حذف حرف اول شده خوندی توی هند اروپایی کجاست ایا بازسازی کردین.
خود پروژه بازسازی یک کار سیاسی و جعل هست چرا چون نیازی نیست این کارو بکنی مگه نمیگید همه از لاتین گرفته شده میری لاتین کلمه رو برمیداری میگی این بوده رفته توی المانی و اسپانیایی و غیره و این شده، چرا وقتی ... [مشاهده متن کامل]
همه از لاتین گرفته شدن باید بازسازی بشه. اون وقت خواستی با بقیه زبانها مقایسه کنه کلمه لاتینشو بر میداری مثلا با فارسی مقایسه میکنی، حالا چرا این کارو کردن برای شلوغ کاری و جعل چطور هر جا فارسی همخوانی نداره همون اروپایی ها رو قیاس میکنه هر جا هم میشه با یکی شبیه کرد میاره ولی اگر لاتینو مقایسه کنی همون اول میبنی هیچ ربطی ندارن در واقع این حرکات خیلی بچگانه هست، زبان فارسی مشتقی کامل از زبان ترکی هست و فقط شمارش و تعداد محدودی کلمه هندی هست، اروپایی ها برای مخفی کردن زبان مادر این کار رو میکنند الان دیگه خیلی از زبانشناسان مبدونند ترکی زبان مادر بشری هست اصلا مشترکات ترکی با المانی یا انگلیسی قابل قیاس با فارسی نیست
اقای اقبالی چیزی بنام جعل وجود نداره اینا واقعیت هست تمام فعلهای فارسی ترکی هست همشونم ببا حذف حرف اول وارد شدن که بخشی بخاطر تغیرات خط در نوشتن فتحه با الف بدون کلاه و برعکس هست این قضیه در ترکی هم باعث ... [مشاهده متن کامل]
شده دو نوشتار از کلمات داتشه باشیم مثال قره و قارا هردو هم یجور خونده میشه و هر دو هم قره صدا میده لذا برای کلمه ای مثل استادی به صورت ستدی و ستوندی و بستون تبدیل شده. این همه فعل رو میگین تصادف با جعل، دوست من اون باید یکی دوتا بود میگفتی تضادفیه ما میدونیم اروپایی ها بخاطر مقاصد سیاسی خواستگاه این زبان رو جعل کردن
توضیحات دوستمونم در خصوص ارمک هم اشتباه نیست چون این کلمات به هم ربط دارن ولی در خصوص ارمک ما ارسیدی رو داریم که رسیدی رو ساخته و دوتاش یعنی به هدف رسیدن
دوستان همونطور که در بالا میبنید نمیدونم تعمد هست یا تصادف دو تا بهنام رضایی هست ولی شما با توجه به یکسان بودن اسم فکر خواهید کرد یک نفره ولی اینجوری نیست. رفتن از فعل یورو ترکی هست که با توجه به ورود فعلها بت حذف حرف اول یورو به صورت رو وارد شده و مشتقات زیر ازش هست ... [مشاهده متن کامل]
روتم که شده رفتم یوروان که روان رو شکل داده یوروال که روال رو شکل داده یورش که به معنی حمله هست یورولیگ که در فارسی نیست در ترکی هست این فعلها هیچ ربطی به هند اروپایی نداره
به صورت دقیق، علمی و با ارجاع به منابع معتبر، ادعاهای مطرح شده در متن شما را بررسی و پاسخ می دهم. - - - 🔻 ادعا: �فعل “رفتن” از فعل ترکی “ارمک” گرفته شده� ✅ پاسخ علمی: این ادعا نادرست است. فعل �رفتن� در فارسی ریشه ی کاملاً مستقل و ایرانی ( هندواروپایی ) دارد. ... [مشاهده متن کامل]
🔹 ریشه شناسی �رفتن�: فعل �رفتن� از ریشه ی هندواروپایی werəp - به معنای بالا رفتن، بالا آمدن مشتق شده است. در فارسی میانه ( پهلوی ) به صورت rawtan و در فارسی باستان صورت های مشابهی دیده می شود. به منابع زیر مراجعه کنید: Dehkhoda Dictionary: رُفتن ( به معنای حرکت کردن، روان شدن ) Paul Horn, “Grundriss der neupersischen Etymologie”: ریشه ی �رفتن� را به صورت جدا از ترکی بررسی کرده و با افعال هندواروپایی مرتبط می داند. F. B. J. Kuiper, “Indo - Iranian Vocabulary”: فعل هایی مثل raw - و rawtan در زبان های ایرانی شرقی ( ازجمله سغدی و بلخی ) وجود داشته اند. 🔸 در زبان ترکی، �ارمک� ( ermek ) هیچ معنایی مرتبط با �رفتن� یا �رسیدن� ندارد. در ترکی امروزی و تاریخی، برای �رفتن� فعل هایی مانند: gitmek ( رفتن ) varmak ( رسیدن ) y�r�mek ( راه رفتن ) استفاده می شود. فعل خیالی �ارمک� در هیچ دیکشنری ترکی معتبری ثبت نشده است. - - - 🔻 ادعا: �مدرسیه اَرفدی ← رفتی، جانشینی پ ↔ ف� ✅ پاسخ: این گونه بازی با واج ها هیچ پایه علمی ندارد. واژه ی �ارپدی� ساختگی است. چنین واژه ای در ترکی وجود ندارد، و جانشینی ادعایی پ به ف بدون نظم آوایی، فاقد معیارهای زبان شناسی تاریخی است. 🔹 �مدرسیه ارفدی� چه هست؟ ترکیب جعلی است. �مدرسه� واژه ای عربی است و �ارپدی� یا �ارفدی� در ترکی وجود ندارد. همچنین فعل های ترکی هنگام قرض گیری در فارسی، معمولاً به صورت مصدر ( با پسوند –مک / –مک ) وارد نمی شوند. - - - 🔻 ادعا: �۹۰٪ فعل های فارسی از ترکی گرفته شده اند� ✅ پاسخ: این ادعا به طور کامل جعلی و بی اساس است. 🔹 چرا نادرست است؟ زبان فارسی یکی از شاخه های اصلی زبان های هندواروپایی است. فعل های اصلی و بنیادین فارسی مانند: بودن، شدن، رفتن، آمدن، گفتن، شنیدن، دیدن، خوردن، گرفتن، دادن، گذاشتن، ساختن، کردن، داشتن. . . همگی ریشه در فارسی باستان، اوستایی یا زبان های ایرانی میانه دارند. این افعال در آثار کلاسیک فارسی، اوستایی و فارسی میانه ثبت شده اند، بسیار پیش از تماس گسترده با زبان ترکی در ایران ( یعنی پیش از دوره سلجوقی ) . 🔹 منبع: A Concise Pahlavi Dictionary – MacKenzie Etymological Dictionary of Persian – Garnik Asatrian Compendium Linguarum Iranicarum – R�diger Schmitt - - - 🔻 ادعا: �کلمه ی "رو" از “یورو” در ترکی آمده� و �یوروتا یعنی جاده� ✅ پاسخ: این هم تحریف آشکار و درهم آمیختن واژه ها از زبان های نامربوط است. �رو� در فارسی از ریشه ی raw - ← رفتن ← روان آمده است و هیچ ربطی به واژه ی ترکی ندارد. �y�r�mek� در ترکی به معنی راه رفتن است، نه راه. واژه ی �route� در انگلیسی از لاتین rupta via به معنای �راه شکافته شده� آمده، و هیچ ربطی به زبان ترکی ندارد. منابع ریشه شناسی واژه �route�: Oxford English Dictionary Etymology Online: https://www. etymonline. com/word/route - - - 🔻 ادعا: �کلمات بازسازی شده هندواروپایی جعلی اند، در واقع ترکی اند� ✅ پاسخ: بازسازی زبان های پروتو ( مثل پروتو - هندواروپایی یا PIE ) ، بر اساس اصول علمی و تطبیقی زبان شناسی انجام می شود. روش مقایسه منظم واج ها، واژه ها و قواعد صرفی در صدها زبان مستند ( از سانسکریت، فارسی باستان، یونانی، لاتین، تا لایتویایی و اسلاوی ) انجام شده. این علم نام دارد: Comparative Historical Linguistics و صدها سال سابقه آکادمیک دارد. نمی توان آن را با چند تا "حدس" یا "تشابه سازی تصادفی" زیر سؤال برد. 🔹 منابع معتبر: “The Indo - European Language Family” – Don Ringe “The Oxford Introduction to Proto - Indo - European and the Proto - Indo - European World” – Mallory & Adams “Indo - European Linguistics” – Benjamin Fortson - - - ✅ نتیجه نهایی: تمام ادعاهای بالا بر پایه ی تحریف، جعل و ناآگاهی از زبان شناسی تاریخی مطرح شده اند. این دیدگاه ها معمولاً از سوی جریانات جعلی ساز هویتی و فاقد سواد زبان شناختی منتشر می شوند که هدف شان نه پژوهش علمی بلکه تخریب هویت زبانی ملت ها و جعل تاریخ است.
وزرانتن. [ وَ ن ِ ت َ] ( هزوارش ، مص ) به لغت زند و پازند [ ژند و پاژند ]به معنی رفتن باشد که در مقابل آمدن است.
بالاگریوه ورزیپسه و ترکسه هم میگین
بالاگریوه میگیم ترکهسه یا ورزیپهسه
لری بختیاری رَئدِن:رفتن
در فارسی نود و نه درصد فعلها ریشه ترکی داره و مستقیما از ترکی گرفته شده
کلمه وجود نداره طرف فرمول ساخته اسمشو گذاشته بازسازی پروتو هند و اروپایی. چقدر تقلب اخه. کلمه ترکی هست.
رو، رفتن، از یورو ترکی به معنای برو، یوروتا یعنی جاده، راه، روتا از این کلمه گرفته شده هست.
از ترکی وارد شده از فعل ارمک یعنی رفتن و رسیدن مدرسیه ارپدی که با یک جانشینی رایج پ و ف ارفدی و ارفتی بدست میاد که با توجه به حذف حرف اول از کلیه فعلهای ترکی وارد شده به فارسی رفتی بدست میاد. ارمک یعنی رسیدن. نود درصد فعلهای فارسی مستقیما از ترکی وارد شده اند
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه رفتن از فارسی میانه ( SGYTWN - tn' /raftan/، �حرکت، ادامه دادن� ) ، از زبان پیش ایرانی *Hrab - / *Hraf - ( �رفتن� ) ، با مشخصات از زبان پروتو - هندواروپایی *h₁reh1p - ( "حرکت کردن، خزیدن" ) ، در این مورد مقایسه کنید خزنده انگلیسی، لاتین rēpō ( "من خزنده" ) ، لتونی r�p�t، r�pt، آلمان عالی میانه reben ( "حرکت، هدایت کردن" " ) ، rebe ( "شاخه، جوانه" ) . ادلمن ریشه پروتو - هندواروپایی را به عنوان *rebʰ - ( �حرکت، عجله کردن� ) بازسازی می کند، و به همزادگان آلمانی ذکر شده در بالا، و همچنین rebrad ایرلندی قدیمی ( �بازی کودکان� ) استناد می کند. از طرف دیگر، به گفته Cheung، شاید ترکیبی از پروتو - ایرانی *Hap/f - ( "دستیابی، رسیدن" ) و *Har - ( "به سمت، رسیدن" ) ، اولی از پروتو - هندواروپایی *h1ep - ( �گرفتن، گرفتن� ) و با لاتین apīscor ( �تلاش می کنم به چنگ آوردن� ) ، دومی از زبان پروتو - هندواروپایی *h₁er - ( �رفتن به، رسیدن� ) و هم ἔρχομαι ( �rkhomai ) است. ، "رفتن، آمدن" ) مربوط به سانسکریت ودایی योप् ( پاک کردن، محو کردن، پاک کردن، پاک کردن ) ترکیبی از پروتو - هندواروپایی تجزیه و تحلیل شده است * gʷu - yup - ( "بردن گاو" ) . با روپگ بلوچی ( r�pag، �جارو کردن، جارو کردن� ) . ... [مشاهده متن کامل]
منابع ها. لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ فارسی به پهلوی واژگان مترادف و متضاد ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی فرهنگ واژه های اوستا فرهنگنامه کوچک پهلوی فرهنگ فارسی به پهلوی فرهنگ زبان ایرانی باستان فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی تاریخچه واجهای ایرانی فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی فرهنگ سنسکریت - فارسی
بچه ها یک سوال دارم، امکان داره رفتن، رپتن بوده باشه؟ اخه معمولا پ ها دگرگون به ف شدن ممنون میشم پاسخ بدین
رفتن نخستین فیلم سینمایی نوید محمودی در ژانر غم انگیز است که به نویسندگی و تهیه کنندگی جمشید محمودی تولید شده و محصول سال ۱۳۹۵ است. این فیلم نماینده سینمای افغانستان در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار بوده است که اکران خود را در سینماهای شهر کابل آغاز کرده است. ... [مشاهده متن کامل]
فیلم رفتن قصهٔ فرشته و نبی قصه ای عشقی که در پیچ و تاب رسیدن و نرسیدن در غبار گم می شوند. • جایزه ویژه کارگردانی جشنواره بوسان • تندیس بهترین فیلم فستیوال تریپولی لبنان • تندیس غزال طلایی بهترین فیلم فستیوال پارسی استرالیا • تندیس بهترین فیلم از فستیوال فیلمهای ایرانی استکهلم
فعلی ازبودن درنگرش وبینش به شدنی بدون تغییر ماهیت وماندگار دربینش درون بدون نگرش ظاهر. همچون رفتار، رُفتن، آبرفت، رفات
شدن رفتن. ذهاب. انتقال. ارتحال. بدر شدن. عزیمت کردن : آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال خز پوش و به کاشانه شو از صفه و فروار. فرالاوی. شد به گرمابه درون یک روز غوشت بود فربی و کلان بسیارگوشت. ... [مشاهده متن کامل]
رودکی. شو بدان کنج اندرون خمی بجوی زیر او سمجیست بیرون شو بدوی. رودکی. چنانکه اشتر ابله سوی کنام شود ز مکر روبه و زاغ و ز گرگ بی خبرا. رودکی. چون بچه کبوتر منقار سخت کرد هموار کرد موی و بیوکند موی زرد کابوک را نشاید شاخ آرزو کند وز شاخ سوی بام شود باز گردگرد. بوشکور. ارتاب ، شهری است که چون غریب اندر وی شود بکشند. ( حدود العالم ) . هر که را بخت یارمند بود گو بشو مرده را ز گور انگیز. خسروی. یاد نیاری به هر بهاری جدت توبره برداشتی شدی به سماروغ. منجیک. بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن که لشکر کجا شد ز راه. فردوسی. وز آن جایگه شد سوی میمنه پس پشت آزادگان و بنه. فردوسی. به نزدیک بهرام باید شدن به مروت فراوان بباید بدن. فردوسی. به خاکش سپردند و شد نوشزاد ز باد آمد و ناگهان شد به باد. فردوسی. سوی باغ گل باید اکنون شدن چه بینیم از بام و از پنجره. بونصر. ایا ز بیم زبانم نژند گشته و هاژ کجا شد آن همه دعوی کجا شد آن همه ژاژ. لبیبی. به هیچ گونه سخن در محل تو نرسد هرآینه نتوان شد به آسمان به رسن. عنصری. بوستانبانا امروز به بستان بده ای زیر آن گلبن چون سبزعماری شده ای. منوچهری. تا من بشدم خانه در اینجا که رسیدست گردید بکردار و بکوشید بگفتار. منوچهری. بدان خانه باستانی شدم بهنجار چون آزمایشگری. منوچهری. باز هم رستم به ترکستان شد. ( تاریخ سیستان ) . بیرون شدند که به خراسان شویم. ( تاریخ سیستان ) . روز نخست که مرا خوارزمشاه کدخدایی داد. . . پیش او شدمی و بنشستمی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 336 ) . بدو گفت پیش از شدن هوش دار نگر تا چه گویم به دل گوش دار. گرشاسب نامه. بسی خسرو نامور پیش از او شدستند زی ساری و ساریان. دیباجی. من میوه دین همی خورم شعر چون گاو تو خاروخس همی خور شو پنبه جهل برکش از گوش بشنو سخنی به طعم شکر. ناصرخسرو. آن نه مال است که چون دادیش از توبشود زو ستاننده غنی گردد و بخشنده فقیر. ناصرخسرو. در حال درخواب شدند و جان ایشان از تن مفارقت کرد. ( قصص الانبیاء ص 200 ) . و میان ایشان رسولان می آمدو میشد. ( فارسنامه ابن البلخی ص 98 ) . گویند سلطان محمود روزی به تماشا شده بود. ( نوروزنامه ) . چیست حاصل سوی شراب شدن اولش شر و آخر آب شدن. سنائی. با وی بشدم تا به سرای وزیر و بنزدیک امیرالمؤمنین شود. ( تاریخ بیهق ) . من از کار شدن غافل نبودم که مهمانی چنان بددل نبودم. نظامی. شدند آن روضه حوران دلکش به صحرای چو مینو خرم و خوش. نظامی. احمد و بوجهل در بتخانه رفت زین شدن تا آن شدن فرقی است زفت. مولوی. چونکه شد خورشید و ما را کرد داغ چاره نبود بر مقامش از چراغ. مولوی. یقین دیده مرد بیننده کرد شد و تکیه بر آفریننده کرد. سعدی. نه بعد از شدن بازگردد زمان نه تیری که بیرون جهد از کمان. امیرخسرو دهلوی. زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد از سر پیمان گذشت بر سر پیمانه شد. حافظ. این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد. حافظ. گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ درازست و زمان خواهد شد. حافظ.
Simple past: I went to home Past perfect: I had gone to home Past progressive: I was going to home
راه گرفتن. [ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) راه رفتن. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) . روانه شدن. راهی شدن. روی بجانب محل یا چیزی آوردن. رفتن. راه برگرفتن. عزیمت کردن. روان گشتن : سخن چند راندند از آن رزمگاه ... [مشاهده متن کامل]
وزآنجا بخندان گرفتند راه. اسدی ( گرشاسبنامه ) . گویند ازوحذر کن و راه گریز گیر گویم کجا روم که ندارم گریزگاه. سعدی. میخواند اجل بر آستانت بوسی بزنیم و راه گیریم. امیرخسرو دهلوی ( از ارمغان آصفی ) . کند آزادم از شر سیاست که راه وادی خذلان گرفتم. ملک الشعراء بهار. || راه بستن. مسدودکردن راه. سد راه کردن. ایجاد مانع کردن در راه. مانع عبور و مرور شدن در راه : راه گرفتن بر کسی ؛ راه بر او بستن. ( بهار عجم ) ( ارمغان آصفی ) . از پیشروی جلوگیری کردن. نگذاردن آن پیشتر آید. مقابل راه گشودن وراه واکردن. ( از آنندراج ) : بیاید دهد آگهی از سپاه نباید که گیرد بداندیش راه. فردوسی. پس لشکر او بیامد سپاه ز هرسو گرفتند بر شاه ، راه. فردوسی. بهرسو فرستاد بیمر سپاه بر آن سرکشان تا بگیرند راه. فردوسی. هارون راه بگرفته بود تا کسی را زهره نبودی که چیزی می نبشتی بنقصان حال وی و صاحب برید را بفریفته تا بمراد او انها کردی و کارش پوشیده می ماند. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 680 ) . چو باز را بکند بازدار مخلب و پر بروز صید بر او کبک راه گیرد و چال. شاهسار ( از لغت فرس اسدی ) . دل میبرد امشب ز من آن ماه بگیرید وز دست و شب تیره برد راه بگیرید. اوحدی ( از بهار عجم ) . - راه گریز گرفتن ؛ گریختن. روی بگریز نهادن. فرار کردن. ره فرار گزیدن : جفاپیشه گستهم و بندوی تیز گرفتند از آن کاخ راه گریز. فردوسی. || طریقه و قاعده ای را پذیرفتن. رسمی را پیش گرفتن : و راهی گرفت و راهی راست نهاد و آن را بگذاشت و برفت و بنده را خوشتر آید که امروز بر راه وی رفته آید. ( تاریخ بیهقی ) .
run along
گاهی رفتن به معنای روان شدن بر زبان و گفته شدن است "ای سلطان اسلام؛ کردار و گفتارِ ایشان می�شنوی و حکایتِ ایشان می�خوانی در کتابها از عدل و داد و نیکو سیرتیِ ایشان چنانک تا بقیامت بر زبان خلق می�رود. " ... [مشاهده متن کامل]
نصیح الملوک ریال تصحیح مرحوم شادروان استاد جلال الدین همایی، موسسه نشر هما تهران 1367 صفحه 113
Gehen آلمانی go انگلیسی
Gitmek در ترکی از gehen و go انگلیسی گرفته شده
اندرکشیدن حرکت کردن. رفتن : و از آنجا سوی پارس اندرکشید که در پارس بد گنجها را کلید. فردوسی. بسوی حصار دژ اندرکشید بیابان بیره سپه گسترید. فردوسی. فریدون کمر بست و اندرکشید ... [مشاهده متن کامل]
نکرد آن سخن را بدیشان پدید. فردوسی. بفرمود تا لشکری برکشید گرازان سوی خاور اندرکشید. فردوسی.
روانه شدن ، راهی شدن
راه سپردن. [ س ِ پ َ دَ ] ( مص مرکب ) رفتن. شدن. طی کردن راه. نوردیدن راه. پیمودن راه. ( از آنندراج ) . راه پیمودن. راه بریدن. ( ارمغان آصفی ) . سلوک. ( دهار ) ( تاج المصادربیهقی ) ( ترجمان القرآن ) . تسلم. ( دهار ) : ... [مشاهده متن کامل]
سپاه انجمن شد بدرگاه شاه همه سرفرازان سپردند راه. فردوسی. لاجرم نسپرند راه خطا لاجرم دل بدیو نسپارند. ناصرخسرو. آن راه دوزخست که ابلیس میرود بیدار باش تا پی او راه نسپری. سعدی.
رو نهادن
جارو کردن - پاک کردن - رفت و روب - روبیدن
"رفتن" در تاریخ بیهقی به معنی " روی دادن "آمده است. " و نصر خلف دوست من بود ، از وی پرسیدم که چه رفت ؟ ( چه رفت؟ : چه روی داد؟ ) تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۲۹. واژه ی " رفتن " فارسی پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " رواج " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد . ... [مشاهده متن کامل]