رفاهیت

لغت نامه دهخدا

رفاهیت. [ رِ هی ی َ ] ( ع اِمص ) آسایش و راحت و استراحت و آرامش و اطمینان و آسودگی. ( ناظم الاطباء ). استراحت. ( یادداشت مؤلف ). اغلب به تشدید «یاء» تلفظ کنند ولی به تخفیف «یاء» است. ( ادب الکاتب ، مصر، 1346 ص 277 ) ( محیط المحیط ). صاحب تاج العروس در ماده صلح گوید: و لیس فی کلامهم فعالیة مشددة کذا نقلوه. با اینحال در لفظ کراهیت گوید: رفاهیت به تشدید نیز خوانده میشود. ( از نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 5 ): بازرگانی بود که به نعمت و رفاهیت شهرتی داشت. ( سندبادنامه ص 154 ). در هنگام رفاهیت و راحت ساعات حال ، از شدت اوقات مستقبل اندیشه دارد. ( سندبادنامه ص 122 ). رعایا در مهد رفاهیت و ضعفا در سایه عنایت و عاطفت قرار گرفته اند. ( سندبادنامه ص 118 ). در دامن امن و فراغت و خصب و رفاهیت اعتیاد و عادت گرفته اند. ( سندبادنامه ص 40 ). زبان روات و بیان ثقات آوازه رفاهیت رعیت و خصب و امن ولایت او به گوش خلق رسانیده. ( سندبادنامه ص 31 ). تا شهر مصون و اهالی مأمون به رفاهیت بیارمیدی. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 96 ). || شادمانی و خرسندی. فراخی و ارزانی. ( ناظم الاطباء ). فراخی. فراخی عیش. ( یادداشت مؤلف ).

رفاهیة. [ رِ هی ی َ ] ( ع اِمص ) یا رفاهیت. فراخی. ( مهذب الاسماء ). فراخی عیش و ارزانی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رفاهت. فراخ زندگی و آسان گردیدن. ( ناظم الاطباء ). فراخ عیش شدن. ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ).

رفاهیة. [ رَ هی ی َ ] ( ع مص ) راحت و آسوده و فراخ شدن زندگانی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رفاه و رفاهیت و رفاهت شود.

فرهنگ فارسی

فراخ و آسان شدن زندگی، خوشی و آسودگی، تن آسایی
رفاه توضیح : در تداول رفاهیت ( بتشدید ) تلفظ کنند و صحیح نیست .

فرهنگ عمید

= رفاه

پیشنهاد کاربران

بپرس