رفاض
لغت نامه دهخدا
رفاض. [ رُ ] ( ع ص ، اِ ) شکسته و پریشان از هر چیزی. || هیزم ریزه. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ): رفاض الحطب ؛ هیزم ریزه. ( ناظم الاطباء ).
رفاض. [ رُف ْ فا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ رافض. ( از اقرب الموارد ). رجوع به رافض شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید