رفاء

لغت نامه دهخدا

رفاء. [ رِ ] ( ع اِمص ) سازگاری. ( دهار ). اتفاق. حسن اجتماع. سکون. طمأنینه. سازواری. سازوار آمدن. سازگاری. پیوستگی. برچسبانی.
- بالرفاء والبنین ؛ دعایی است به تازه داماد یا تازه بیوک : خداوند شما را به یکدیگر مهربان کناد و پسران دهاد. ( یادداشت مؤلف ).

رفاء. [ رِ ] ( ع مص ) آرام دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مصدر است به معنی مرافاة. ( ناظم الاطباء ). || صلح کردن میان کسان و نیکو نمودن. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || سازوار آمدن. ( منتهی الارب ). باکسی موافقت کردن. ( دهار ). || برچسبان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کف شیر گرفتن و برچفسان شدن . ( منتهی الارب ). || رفو کردن. ( مهذب الاسماء ).

رفاء. [ رَف ْ فا ] ( ع ص ) رفوگر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ).

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (ص فا. ) (اِمص . ) پیوستگی ، سازگاری .
(رَ فّ ) [ ع . ] (ص . ) رفوگر، رفوکننده .

پیشنهاد کاربران

رفاء : آرامش - آرام - صبورو سازگار - صلح و دوستی

بپرس