غالب آمد حرص و جلدش شد ضعیف
بس گلوها را برد عشق رغیف.
مولوی.
زآنکه پستان شد حجاب آن ضعیف از هزاران نعمت و خوان و رغیف.
مولوی.
چونکه مطرب پیرتر گشت و ضعیف شد ز بی کسی رهین یک رغیف.
مولوی.
این سخن پایان نداردوآن خفیف می نویسد رقعه در طمع رغیف.
مولوی.
چون ببندی شهوتش را از رغیف سر کند آن شهوت از عقل شریف.
مولوی.