رغم کسی ؛ مخفف �برغم انف کسی �؛ علی رغم او. برای بخاک مالیدن بینی او. برای مخالفت نمودن با او. ( از یادداشت دهخدا ) :
گر نیی در بر من رغم ملامت گر من
هم سلامت بر من از تو سلامی برسد.
خاقانی.
... [مشاهده متن کامل]
به رغم سیاهان شه پیل بند
مزور همی خورد از آن گوسفند.
نظامی.
تو قبا میخواستی خصم از نبرد
رغم تو کرباس را شلوارکرد.
مولوی.
دلت خوش باد و چشم از بخت روشن
به کام دوستان و رغم دشمن.
سعدی.
شبی خواهم که مهمان من آیی
بکام دوستان و رغم دشمن.
سعدی.
گر نیی در بر من رغم ملامت گر من
هم سلامت بر من از تو سلامی برسد.
خاقانی.
... [مشاهده متن کامل]
به رغم سیاهان شه پیل بند
مزور همی خورد از آن گوسفند.
نظامی.
تو قبا میخواستی خصم از نبرد
رغم تو کرباس را شلوارکرد.
مولوی.
دلت خوش باد و چشم از بخت روشن
به کام دوستان و رغم دشمن.
سعدی.
شبی خواهم که مهمان من آیی
بکام دوستان و رغم دشمن.
سعدی.