رغف. [ رَ ] ( ع مص ) فرو خورانیدن شتر را دانه و آرد و مانند آن. || گرد آوردن خمیر و یا گل کشیدن آن بدست تا فراهم آید. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).رغف. [ رُ غ ُ ] ( ع اِ ) ج ِ رَغیف. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ج ِ رغیف به معنی نان گرده. ( آنندراج ). رجوع به رَغیف شود.