رغبت نمودن. [ رَ / رِ ب َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] ( مص مرکب ) ترغیب. ( تاج المصادر بیهقی ). تمایل نشان دادن. خواستار شدن. میل نمودن. ( یادداشت مؤلف ). رغبت کردن : رغبت نمودند در آنکه امیر المؤمنین ( رض ) امام ایشان ایستادگی کند به حقوق خدا که در ایشان است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 311 ). ممکن است که خصم را در قوت... از من بیشتر یابد و بر صحبت و خدمت او رغبت نماید. ( کلیله و دمنه ). هیچ آفریده در تقدیم خیرات... رغبت ننماید. ( سندبادنامه ص 5 ). در جمله مراد از مساق این سخن آن بود که چنین پادشاه بدین کتاب رغبت نمود. ( کلیله و دمنه ). اگر رغبت نمایی در خدمت من امین و مرفه باشی. ( کلیله و دمنه ). رجوع به رغبت کردن شود.