رغامی

لغت نامه دهخدا

رغامی. [ رُ ما ] ( ع اِ ) فزونی جگر. ( ناظم الاطباء ). فزونی جگر. لغة فی المهملة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به رِغابی ̍ شود. || شعب قصبةالریه. ( ناظم الاطباء ). جگرگوشه. ( دهار ). رگهای شش که مجرای نفس است. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || بینی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || گیاهی. ( ناظم الاطباء ). گیاهی است. لغة فی الرخامی. ( از آنندراج ) ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس