رغام

لغت نامه دهخدا

رغام. [ رُ ] ( ع اِ ) آب بینی. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). آب بینی. لغة فی المهملة او لثغة. ( از منتهی الارب ). آب بینی که می رود از درد و جز آن. ( دهار ).

رغام. [ رَ ] ( ع اِ ) خاک و خاک نرم یا ریگ آمیخته به خاک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). ریگ نرم. ( دهار ). خاک ریگ آمیز. ( مهذب الاسماء ) ( غیاث اللغات از شرح نصاب و منتخب اللغات ) ( دهار ). خاک به ریگ آمیخته. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِخ ) نام ریگستانی است. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خاک . ۲ - خاک نرم . ۳ - ریگ آمیخته بخاک .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - خاک . ۲ - خاک نرم . ۳ - ریگ آمیخته به خاک .

فرهنگ عمید

۱. خاک.
۲. خاک نرم.
۳. ریگ آمیخته با خاک.

پیشنهاد کاربران

کلمه ( رغام ) به فتح ( رأ ) به معنای خاک نرم است ، این هم که می گویند: ( رغم انف فلان رغما ) ، معنایش این است که دماغ فلانی را به خاک مالید، و همچنین باب افعال این ماده یعنی ( ارغم غیره دماغ غیر خود را به خاک مالید ) ، و این تعبیرها را وقتی می آورند که گوینده بخواهد خشم خود را برساند.

بپرس