رغاء
لغت نامه دهخدا
- بحرةالرغاء یا بحرالرغاء ؛ موضعی در طائف و آن حضرت ( ص ) مسجدی در آن بنا فرمود قال مجدالدین و الی الیوم عامر یُزار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).
رغاء. [ رُ ] ( ع مص ) کفک برآوردن شیر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || سخت گریستن کودک. ( از ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). || بانگ کردن شتر و کفتار و شترمرغ. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). بانگ کردن شتر. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن شتر و آهو. ( مصادر اللغه زوزنی ) : و مردمان که در عداد ایغوران بودند از صهیل خیول و رغاء جمال و شهیق و زئیر سباع و کلاب... ( جهانگشای جوینی ).
رغاء. [ رَغ ْ غا ] ( ع اِ )مرغی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید