رعیتی

/ra~yati/

معنی انگلیسی:
husbandry, farming, rural, vassalage

لغت نامه دهخدا

رعیتی. [ رَ عی ی َ ] ( حامص ) فرمانبرداری و طاعت. ( ناظم الاطباء ).
- ارباب رعیتی ؛ روابطی که بین مالک و زارع برقرار بود و در ایران در بهمن 1341 هَ. ش. بعلت ظالمانه بودن این رابطه بنفع زارعان منسوخ گردید.
- ارباب و رعیتی ؛ مالک و زارعی.
- رژیم ارباب رعیتی ؛ رژیم یا اصولی که بین رعیت یعنی زارع زمین و مالک یا خان برقرار است. مالک و رعیت بودن.
- قانون ارباب رعیتی ؛قانون یا آیینی که بین رعیت و مالک برقرار است و آن غالباً ظالمانه می باشد.
|| کشتکاری و فلاحت و زراعت. ( از ناظم الاطباء ). || رعیت بودن. در زمین مالکی به کشت و زرع پرداختن. ( یادداشت مؤلف ). || ( ص نسبی ، اِ ) زمین اجاره داده شده کشت شده. ( از ناظم الاطباء ).
- زمینهای رعیتی ؛ زمینهای قابل کشت که دردست رعیت باشد.
|| اجاره داری. ( ناظم الاطباء ).

گویش مازنی

/ryyati/ کشاورزی –دهقانی

واژه نامه بختیاریکا

( عر ) ؛ کشاورزی

مترادف ها

vassalage (اسم)
تبعیت، وابستگی، بیعت، تیول، رعیتی، بندگی

servitude (اسم)
خدمت اجباری، بردگی، رعیتی، بندگی

villeinage (اسم)
رعیتی، مالکیت رعیت، ارباب رعیتی

rural (صفت)
روستایی، رعیتی

فارسی به عربی

ریفی

پیشنهاد کاربران

بپرس