رعیب. [ رَ ] ( ع ص ) هراسان. ترسان. مرعوب. وحشت زده. ( یادداشت مؤلف ). ترسنده.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). مرعوب. ( از اقرب الموارد ). خایف. ( از غیاث اللغات از لطائف ) ( آنندراج ).ترسانیده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) : رو به شهر آورد سیلی بس مهیب اهل شهر افغان کنان جمله رعیب.مولوی. || فربه که چربش چکد از وی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گوسفند فربه. ( از مهذب الاسماء ).- سنام رعیب ؛ کوهان فربه. ( از ناظم الاطباء ).