رعوه
لغت نامه دهخدا
رعوة. [ رِ وَ ] ( ع اِ ) رَعوَة. رجوع به رَعْوْ و رَعوَة شود.
رعوة. [ رُ وَ ] ( ع اِ ) رَعوَة. رِعوَة. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به رَعْوْ و رَعوَة شود.
رعوة. [ رَ وَ ] ( ع مص )رَعْوْ. رِعوَة. بازایستادن مرد از کار خود. ( ناظم الاطباء ).باز ایستادن. ( دهار ). رجوع به رَعْوْ شود.
رعوة. [ رِ وَ ] ( ع مص ) رَعوَة. رَعْوْ. ( ناظم الاطباء ).رجوع به رَعْوْ و رَعوَة شود. || پرداختن از جهل و بدی و باز ایستادن از آن. ( منتهی الارب ).
رعوة. [ رُ وَ ] ( ع مص ) رَعوَة. رِعوَة. ( منتهی الارب ). رجوع به رَعْوْ و رَعوَة شود.
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید