رعله

لغت نامه دهخدا

( رعلة ) رعلة. [ رُ ل َ ] ( ع اِ ) یا رُعله. تاج ریحان و آس. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). تاج از ریاحین. اکلیل از ریاحین. ( یادداشت مؤلف ).

رعلة. [ رَ ل َ ] ( ع اِ ) آنچه از گوش گوسپند و ماده شتر بریده آونگان گذارند. || غلاف سرنره. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || شترمرغ. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). اشترمرغ. ( مهذب الاسماء ). || نخله بلند یا خرمابن نر یا بلایه بارآور. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نخله خرمابن بسیاربار. ( از اقرب الموارد ). خرمای خشک. ج ، رِعال. ( مهذب الاسماء ). || عیال مرد یا عیال بسیار. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). عیال. ( از اقرب الموارد ). || آنچه ازشاخه و برگ و جز آن اول برآید. || تیزی هر چیزی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || گله اسبان اندک. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پیشروگله یا گله مقدار بیست یا بیست و پنج. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || گله گاوان. ج ، اَرعال ، رِعال و ج ج ، اَراعیل. ( ناظم الاطباء )( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).
- اَبورِعلَة ؛ گرگ. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس