رعشنه

لغت نامه دهخدا

( رعشنة ) رعشنة. [ رَ ش َ ن َ ] ( ع ص ) مؤنث رَعشَن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به رَعشَن شود.

رعشنة. [ رَ ش َ ن َ ] ( اِخ ) آبی است مر بنی عمروبن قریظ را از بنی بکربن کلاب سمیت برعشن ملک لحمیر کان به ارتعاش. ( منتهی الارب ). نام دوچاه متعلق به بنی عمروبن قریظ. ( از معجم البلدان ).

پیشنهاد کاربران

بپرس