رعدانداز

لغت نامه دهخدا

رعدانداز. [ رَ اَ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) توپ. ( ناظم الاطباء ) ( از شعوری ج 2 ورق 7 ) ( آنندراج ). || توپچی. ( ناظم الاطباء ) ( از شعوری ج 2 ورق 7 ). توپ انداز. ( آنندراج ). مأمور پرتاب رعد ( سلاح... ) ( از فرهنگ فارسی معین ) : رعداندازان رعداندازی درگرفته...». ( ظفرنامه یزدی چ امیرکبیر ج 2 ص 408 از فرهنگ معین ). || شمخال و زنبورک و خمپاره. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مامور پرتاب رعد : [[ رعد اندازان رعداندازی در گرفته ]] ( ظفر نامه یزدی ) .

فرهنگ عمید

خمپاره انداز، توپچی.

پیشنهاد کاربران

بپرس