رعج

لغت نامه دهخدا

رعج. [ رَ ] ( ع مص ) بی آرام شدن. ( ناظم الاطباء ). || بی آرام کردن کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || پی هم درخشیدن برق. ( از ناظم الاطباء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || توانگر کردن خدای کسی را. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

رعج. [ رَ ع َ ] ( ع مص ) بسیار شدن مال و اولاد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). بسیار شدن مال کسی. ( از اقرب الموارد ).

رعج. [ رَ ] ( ع اِ ) گوسپند بسیار مانند رمه. ( از اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس