رعبوب. [ رُ ] ( ع ص ، اِ ) مرد زبون و جبون. ( از اقرب الموارد ). مرد بددل و ترسنده. ( ناظم الاطباء )( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || درازبالای پرگوشت نازک اندام ، و مذکر ومؤنث در آن یکی است یا مخصوص زنان است نه مردان. ( از ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). ج ، رَعابیب. ( المنجد ). ناعمة. ( اقرب الموارد ). رجوع به ناعمة و رعبوبة شود. || ناقة رعبوب ؛ شتر ماده بسیارسبک. ( از اقرب الموارد ). || بن شکوفه خرما. ( ناظم الاطباء ).